[ad_1]
ضروری است که هر صاحب کسبوکاری از هزینه تولید آگاه باشد. فرایند کشف هزینه تولید، نقش مهمی در راهاندازی و اداره کسبوکاری سود ده ایفا میکند. زمانی که صاحب کسب و کار از هزینه بوجود آمده در هر گام از تولید، باخبر باشد، میتواند فرایندهای بکار گرفته شده در تولید را بهینه، ارسال محصولات را به صورت واقعبینانه، برنامهریزی و همچنین برنامههای تجاری دیگری را اجرا کند تا در نهایت، کسبوکار به سود حسابداری بیشتری دست یابد.
هزینه تولید چیست؟
هزینه تولید، در واقع، کل مبالغ پرداخت شده برای منابع بکارگرفته شده جهت تولید محصول یا ارائه خدمات است. از جمله این موارد، میتوان به مواد اولیه و نیروی کار، اشاره کرد. محصول تولیدشده یا خدمت ارائهشده بوجود میاید تا به مصرفکنندگان فروخته شود.
در شرکتهای استخراجکننده نیز مبالغ پرداخت شده برای حق اکتشاف، به عنوان بخشی از هزینه تولید در نظر گرفته میشوند. بدهیهای مالیاتی نیز جز هزینههای تولید به شمار میروند. در اقتصاد خرد، هزینه تولید از تابع تولید استخراج میشود. تابع تولید، نشاندهنده رابطه میان مقادیر عوامل تولید مانند نیروی کار و سرمایه بکارگرفته شده، است.
تابع تولید
به زبان ساده، تابع تولید نشاندهنده رابطه میان مقدار عوامل تولیدی (مانند نیروی کار و سرمایه) بکارگرفتهشده و میزان محصول تولید شده است. از طریق تابع تولید، میتوانیم متوجه شویم که با بکارگیری چه میزان عامل تولید، به مقدار دلخواه محصول، دست پیدا میکنیم.
فیلم آموزشی مرتبط
انواع هزینههای تولید
هزینههای تولید را بر حسب دوره زمانی، ویژگیهایی مانند آشکار یا ضمنی بودن و تاثیرپذیری آنها از تغییر میزان عوامل تولید، در دستههای متفاوتی تقسیمبندی میکنند.
هزینههای تولید آشکار چیست؟
«هزینه آشکار» (Explicit Cost) نوعی از هزینه تولید است که امکان دارد در هر مرحلهای از تولید به وجود آمده باشد و ملموس به شمار میرود. یعنی بنگاه اقتصادی، با مبلغ یاد شده تحت عنوان هزینه آشکار، نهادههای تولیدی مورد نیازش را خریداری یا اجاره کرده است. این نوع از هزینهها، بوسیله حسابداران در دفاتر حسابداری بنگاه اقتصادی تولیدکننده موردنظر، ثبت میشود.
توجه داشته باشید که هزینه در نظر گرفته شده در مباحث حسابداری برای محاسبه سود و زیان، همین هزینههای آشکار هستند. در نتیجه، برای تشخیص انواع هزینههای آشکار به سادگی میتوانیم به دفاتر حسابداری رجوع کنیم. پس تا اینجا، دریافتیم که هزینههای آشکار، بر میزان سوددهی یک شرکت، تاثیر مستقیمی دارند.
مثال هزینه تولید آشکار چیست؟
از هزینههای تولید آشکار میتوان به موارد زیر اشاره کرد.
- اجاره
- مبالغ پرداخت شده برای قبوض برق، آب، گاز و تلفن
- کل دستمزد پرداختی
- مبالغ بکارگرفتهشده جهت خریداری تجهیزات
- مواد اولیه خام
- موجودی فروشگاه
- رهن
- هزینه انجامشده برای تبلیغات
چرا هزینه تولید آشکار مهم است؟
هزینه آشکار به دو دلیل، جزو مهمترین هزینهها به شمار میرود.
- بکارگیری آن برای محاسبه سود: درآمد خالص همان درآمدی است که تمام هزینههای آشکار محاسبهشده، از آن کسر شدهاند. هزینه آشکار، تنها هزینهای است که از آن برای بدست آوردن میزان سود استفاده و به وضوح اعلام میشود.
- فراهم کردن امکان برنامهریزی استراتژیک بلند مدت: از آنجاییکه، هزینه آشکار، مهمترین عامل برای محاسبه سود به شمار میرود، یک معیار مهم برای برنامهریزی استراتژیک بلندمدت در یک سازمان است.
تفاوت میان هزینه تولید آشکار و هزینه تولید ضمنی چیست؟
هزینه تولید آشکار، همان، پرداختیهای حقیقی مانند دستمزد و اجاره است. هزینه تولید ضمنی، دستهبندی متفاوتی دارد اما عموماً شامل هزینه فرصتی است که در نتیجه تخصیص دادن منابع کمیاب به موردی خاص، بوجود میآید و نمیتوان برای آن، ارزش پولی معینی در نظر گرفت.
هزینههای ضمنی، به سادگی قابل تشخیص نیستند، گزارش نمیشوند و به صورت کلی، غیرملموس به شمار میروند. برای مثال، زمان بکارگرفته شده برای آموزش دادن نیروی کاری جدید، همانند زمان سپریشده جهت انجام فعالیتهای تجاری جدید است، که میتوانست برای ماموریتهای مهمتری صرف شود. هزینه فرصت همان هزینه ضمنی است یا همان هزینه چشمپوشی از انتخاب بهترین گزینه دوم.
برای نمونه، اگر شرکت تولیدکننده لوازم خانگی به جای سرمایهگذاری در تولید خط جدید یخچالها، همان مبلغ را برای آموزش نیروی کار جدید به کار ببرد، هزینه فرصت فروش و کسب سود از تولید یخچالهای جدید، هزینه ضمنی خواهد بود.
در اغلب موارد، هزینهها از بخشی ضمنی و بخشی آشکار تشکیل شدهاند. برای مثال، اگر دستگاه چاپ شرکت دچار مشکل شود، هزینه دستمزد پرداختشده به تعمیرکار و تعویض قطعات، هزینه آشکار و زمان تولیدی صرفشده برای تعمیر دستگاه به علت خرابی آن، هزینه ضمنی در نظر گرفته میشود.
هزینه اقتصادی چیست؟
«هزینه اقتصادی» (Economic Cost) درواقع، مجموع هزینههای آشکار و ضمنی است. هنگام ارزیابی میزان سوددهی عملکرد تجاری یک شرکت، مدیریت برای تعیین میزان بهرهوری آن، به هزینههای آشکار آن توجه میکند. با این حال، امکان دارد مدیریت، برای تصمیمگیری یا انتخاب بین گزینههای متفاوت، برای تعیین کل بازدهی در قبال کل هزینههای انجامشده وابسته به درآمد، هزینههای آشکار و پنهان را مدنظر قرار دهد.
برای مثال، اگر فردی برای یک ساعت محل کار خود را برای خریداری لوازم مورد نیاز کار، ترک کند و هزینه تهیه این اقلام ۵۰۰ هزارتومان باشد، هزینه آشکار معادل ۵۰۰ هزار تومان خواهد بود.
اگر دستمزد این فرد به ازای هر ساعت کار، معادل ۳۰ هزارتومان باشد و آنها در محل کار خود برای ارائه خدمات، حضور نداشته باشند، شرکت، معادل ۳۰ هزارتومان دیگر نیز از دست خواهد داد. یعنی میزان کل هزینه اقتصادی برای تامین مایحتاج محل کار برابر ۵۳۰ هزارتومان خواهد بود.
هزینه تولید ضمنی چیست؟
به زبان ساده، هزینه ضمنی یا «هزینه غیرآشکار» (Implicit Cost)، دستهای از هزینههای تولید بوجود آمده برای بنگاه اقتصادی است که در دفاتر حسابداری ثبت نمیشوند. اگر بخواهیم سود اقتصادی را محاسبه کنیم، میتوانیم هزینههای ضمنی را تخمین بزنیم و برای آنها، ارزش پولی قائل شویم و به شکل هزینههای آشکار به آنها نگاه کنیم. در ادامه، پراهمیتترین انواع هزینههای ضمنی تولید را معرفی کردهایم.
- هزینههای صرفنظر شده به علت مالکیت
- هزینههای فرصت از دست رفته
- هزینههای اجتماعی یا اکسترنالیتیها
هزینههای صرفنظر شده به علت مالکیت چه هستند؟
این نوع از هزینهها، هزینههای غیرآشکاری هستند که محاسبه نمیشوند. یعنی بنگاه به علت اینکه مالکیت بعضی از نهادههای تولید را دارد، هزینه تصاحب و کسب این نهادهها را، در محاسبات خود در نظر نمیگیرد. فرض کنید، صاحب شرکت تولیدکننده محصولات شوینده، از قبل، مالک کارخانهای باشد و این فرد هیچ هزینهای بابت خرید یا اجاره این کارخانه نپرداخته باشد.
برای محاسبه سود یا زیان اقتصادی این شرکت، باید هزینه اجاره یا خریداری این کارخانه، مورد توجه قرار گیرد. برای مثال، فرض کنید، فردی برای شروع کسبوکار از سرمایه به ارث رسیده خود استفاده کند.
بنابراین، در محاسبه سود یا ضرر اقتصادی این کسبوکار باید هزینه این سرمایه در نظر گرفته شود. اگر این فرد قصد داشت این مبلغ سرمایه اولیه را وام بگیرد، باید چه نرخ بهرهای پرداخت میکرد؟ این موارد جز هزینههای غیرضمنی تولید به شمار میروند.
هزینههای فرصت از دست رفته چیست؟
«هزینه فرصت» (Opportunity Cost) به عبارتی اختلاف درآمد فعلی بنگاه اقتصادی با درآمدی است که در بهترین حالت میتوانست داشته باشد. هزینه فرصت با توجه به یکی از موارد مهم در اقتصاد، یعنی تخصیص منابع کمیاب، تعریف میشود. یعنی نیازها نامحدود و منابع کمیاب هستند. بنابراین، در هر زمان معین، ما تنها میتوانیم منابع را برای دستیابی به هدف بخصوصی استفاده کنیم و امکان تامین تمامی نیازها با توجه به محدود بودن منابع وجود ندارد.
به همین علت، زمانی که بنگاه اقتصادی تصمیم به تولید محصول «الف» میگیرد، دیگر نمیتواند منابع را برای تولید محصول «ب» استفاده کند. همچنین، اگر از نیروی کار موجود برای تولید وسایل تزئینی استفاده شود، جامعه مصرفکنندگان امکان بهرهگیری از سایر محصولات غیرتزئینی که نیروی کار توانایی تولیدشان را داشتند، را از دست میدهد.
هزینه فرصت تولید کالای «ج» ارزشی است که میتوانستیم با تولید کالای «د» به آن دست یابیم. در یک بنگاه اقتصادی نیز هزینه تولید محصولات برابر مبلغی است که میتوانستیم کسب کنیم، اگر منابع را صرف تولید گزینه بهتری کرده بودیم.
منحنی امکانات تولید
«منحنی امکانات تولید» (Production Possibility Frontier | PFF) به نوعی مکان هندسی ترکیبات مختلف تولید دو نوع کالا در حالت استفاده کامل از ظرفیتهاست. منحنی امکانات تولید به نوعی نشاندهنده کمیابی، هزینه فرصت، بهرهوری و عدم بهرهوری است. همانطور که در تصویر زیر مشاهده میکنید، این منحنی، در اغلب موارد، نسبت به مبدا مختصات مقعر است. دلیل مقعر و نزولی بودن این منحنی، کمیابی است زیرا برای تولید بیشتر کالای «الف» باید از تولید کالای «ب» صرفنظر کنیم.
در منحنی امکانات تولید نمایش داده شده، نقطه «ج» نشاندهنده وضعیتی است که در آن، شاهد اشتغال کامل نهادهها هستیم. نقطه «د»، نشاندهنده این است که از ظرفیت کامل منابع استفاده نشده است. نقطه «ه» موقعیتی را نشان میدهد که با موجودی فعلی نهادهها، توان دستیابی به آنرا نداریم.
در منحنی امکانات تولید نمایشداده شده، به علت تقعر آن، هزینه فرصت فراینده است. یعنی به ازای استفاده هر واحد بیشتر از کالای الف یا ب باید به میزان بیشتری از بکارگیری کالای دیگر، چشمپوشی کنیم.
مفهوم هزینههای اجتماعی یا اکسترنالیتیها
هزینههای اجتماعی نیز جز هزینههای ضمنی یا غیرآشکار به شمار میرود. هزینههای اجتماعی در واقع هزینههای ناشی از پیامد یا «اکسترنالیتی» (Externality) منفی فرایندهای تولید است. برای درک بهتر مفهوم هزینه اجتماعی به مثال ارائهشده توجه کنید.
فرض کنید کارخانه تولید محصولات شوینده در حاشیه شهر قرار دارد که فاضلاب بوجود آمده در اثر فرایندهای تولیداتی در رودخانه مجاور تخلیه میکند. هزینه صدمات وارد شده به محیط زیست در اثر تخلیه فاضلاب، هزینه اجتماعی و غیرآشکار بوجود آمده از تولید است.
مفهوم واحد زمان در بررسی هزینه تولید چیست؟
هزینه تولیدی یا ارزش منابع تولیدی میتواند براساس تغییر میزان تولیدات و محصولات بر حسب زمان، تغییر کند. بنابراین، میتوان هزینههای تولیدی را نیز بر حسب دوره زمانی، تقسیمبندی کرد.
هزینه تولید بلند مدت
«هزینه تولید بلندمدت» (Long Run Cost) هزینه دورهای از تولید است که در آن، بنگاه تولیدی بتواند مقادیر کلیه نهادههای تولیدی مورد استفاده خود را (فارغ از ثابت یا متغیر بودن آنها) تغییر دهد. یعنی مطابق تعریف، در بلندمدت، کل منابع تولیدی قابل تغییر است و هیچکدام از آنها، ثابت باقی نمیماند.
زمانی که بتوانیم تمامی نهادههای تولید را تغییر دهیم، وارد دوره بلندمدت شدهایم. توجه داشته باشید که در مشخص کردن بلندمدت یا کوتاهمدت بودن دوره، تعریف نسبی است و هر دورهای امکان دارد نسبت به سایر دورهها، کوتاهمدت در نظر گرفته شود. با وجود فراهم بودن امکان تغییر تمامی نهادهها، عموماً در بلندمدت، کمهزینهترین طرحهای تولیدی، انتخاب میشوند.
هزینه تولید کوتاه مدت
«هزینه تولیدکوتاه مدت» (Short Run Cost) هزینه دورهای از زمان است که در آن بنگاه اقتصادی قادر به تغییر بعضی از منابع تولیدی خود نباشد. در واقع، در کوتاهمدت، حداقل یکی از عوامل تولید بدون تغییر باقی میماند یایکی از منابع تولیدی متغیر و ارزش بقیه نهادهها، ثابت است. دوره کوتاه مدت، تعریف دقیقی ندارد.
یعنی، در کشورهای پیشرفته امکان دارد بنگاههای اقتصادی بتوانند کلیه منابع تولیدی را در عرض یک سال تغییر دهند و در کشورهای در حال توسعه، این مورد، دههها به طول بینجامد. به زبان ساده، دوره کوتاه مدت، دورهای است که در آن بنگاه اقتصادی قادر به تغییر منابعی مانند تجهیزات گرانقیمت مانند ساختمان، زمین و ماشینآلات، نباشد.
در دوره کوتاهمدت، هزینه این تجهیزات گرانقیمت مانند ساختمان، زمین و ماشینآلات، ثابت خواهند ماند زیرا تولیدکننده امکان تغییر آنها را ندارد.
نظریه هزینه تولید در کوتاه مدت
همانطور که بیان شد، اغلب، در دوره کوتاهمدت، بعضی از هزینهها ثابت و بعضی متغیر هستند.
هزینه کل تولید در دوره کوتاه مدت چیست؟
هزینه کل تولید در کوتاهمدت، نشاندهنده کل مخارج انجامشده توسط شرکت یا بنگاه اقتصادی در دراستای خریداری عوامل ثابت تولید است که با هدف تولید محصولات بیشتر، انجام میشود.
مفهوم هزینه ثابت کل در دوره کوتاه مدت
«هزینه ثابت کل» (Total Fixed Cost | TFC)، نشاندهنده کل مخارج ایجادشده توسط شرکت یا واحد اقتصادی است که از آن برای تهیه عوامل تولید ثابت در راستای تولید کالا استفاده شده است. در کوتاهمدت، این میزان هزینه، فارغ از میزان تولید، ثابت باقی میماند.
فرمول محاسبه هزینه ثابت کل در کوتاهمدت
هزینه ثابت کل در کوتاهمدت، به شکل زیر محاسبه میشود. توجه داشته باشید که برخلاف دوره زمانی کوتاهمدت، در دوره زمانی بلندمدت، هیچ هزینه ثابتی نداریم. یعنی هیچهزینهای در بلندمدت ثابت باقی نمیماند و تمام هزینهها تغییر میکنند.
$$TFC=TC-TVC$$
در فرمول بالا:
- «$$TC$$»: هزینه کل یا (Total Cost)
- «$$TVC$$»: هزینه متغیر کل یا (Total Variable Cost | TVC)
تعریف هزینه متغیر کل در دوره کوتاه مدت
در کوتاهمدت، میتوانیم علاوه بر هزینه ثابت، هزینه متغیر نیز داشته باشیم. مقدار هزینه متغیر با تغییر پیدا کردن میزان تولید، عوض میشود. از جمله هزینههای متغیر میتوان به دستمزد نیروی کار و هزینه تامین مواد اولیه برای تولید اشاره کرد. هزینه کوتاهمدت با توجه به هزینههای متغیر، مانند میزان تولید، افزایش یا کاهش مییابد.
تعریف تابع هزینه کل در دوره کوتاه مدت
تابع هزینه کل کوتاهمدت، نشاندهنده کمترین هزینه برای تولید هر واحد محصول در زمان ثابت بودن حداقل یک عامل تولید است. هزینه ثابت باید فارغ از تولید شدن یا نشدن کالا، پرداخت شود. همانطور که بالاتر بیان شد، در تابع هزینه کلِ کوتاهمدت، حداقل هزینه یک عامل تولید ثابت است. بنابراین، هزینه این عامل با تغییر مقدار کالاهای تولید شده، تغییر نخواهد کرد.
هزینه متوسط تولید چیست؟
هزینه متوسط تولید در واقع از تقسیم کل هزینه تولید بر تعداد واحد کالای تولید شده، بدست میآید. همچنین، از جمع کردن هزینههای متوسط متغیر و هزینههای متوسط ثابت نیز میتوانیم هزینه متوسط تولید را محاسبه کنیم.
منحنی هزینه متوسط کل
منحنی «هزینه متوسط کل» (Average Total Cost | ATC) عموماً شبیه حرف «U» انگلیسی است. هزینه متوسط، از نقطهی بالا شروع میشود زیرا در مراحل اولیه تولید، اغلب هزینهها را هزینههای ثابت تشکیل میدهند.
به زبان ریاضی، مخرج این کسر (تقسیم هزینه تولید بر تعداد واحد تولیدشده) به قدری کوچک است که کل کسر یا هزینه متوسط کل، مقدار بزرگی میشود. سپس، هزینه متوسط کل، کاهش پیدا میکند زیرا هزینههای ثابت بر تعداد قابل توجهی محصول تقسیم میشوند (کل کسر کاهش پیدا میکند).
در واقع، در کسر هزینه متوسط، صورت (مقدار هزینه ثابت تولید) در مقایسه با مخرج (تعداد واحدهای تولیدشده کالا)، با سرعت کمتری افزایش پیدا میکند. بنابراین، مخرج از صورت، بزرگتر میشود. با افزایش هرچه بیشتر مقدار تولیدات، مقدار هزینه متوسط، بیشتر میشود. در سمت راستِ منحنی هزینه متوسط، هزینه کل به علت بازدهی نزولی با سرعت بیشتری، زیاد میشود.
منحنی هزینه متوسط متغیر
همانطور که میدانید هزینه متوسط کل، درواقع مجموع هزینه متوسط متغیر و هزینه متوسط ثابت است. بنابراین، در هر سطحی از تولید، منحنی هزینه متوسط متغیر پایینتر از هزینه متوسط کل قرار خواهد گرفت. اگرچه، با افزایش مقدار تولید، هزینههای ثابت اهمیت کمتری خواهند داشت زیرا با افزایش مقدار تولید، افزایش پیدا نمیکنند. در نتیجه، فاصله میان هزینه متغیر متوسط . هزینه متوسط کل، کمتر میشود.
معرفی آموزش حسابداری صنعتی ۱
برای یادگیری نحوه ثبت هزینههای تولید در حسابداری صنعتی و شناخت آنها میتوانید به دوره آموزشی تدوین شده توسط مجله سایت، مراجعه کنید. این دوره در ۱۰ ساعت و ۹ درس، مفهوم هزینهیابی را به خوبی به شما آموزش میدهد. در ادامه، سرفصلهای این دوره، معرفی شدهاند.
در درس اول، با کلیات حسابداری صنعتی آشنا میشوید. درس دوم به مرور مفاهیم اقلام هزینهها، اقلام بهای تمام شده و گزارشدهی آنها اختصاص یافته است که در آن هزینههای تولید نیز بررسی میشوند. در درس سوم، فرایند انجام حسابداری صنعتی در شرکتهای خدماتی را میآموزید. فرایند حسابداری صنعتی در شرکتهای بازرگانی، در درس چهارم آموزش داده شده است. برای یادگیری حسابداری صنعتی در کارخانههای تولیدی باید به درس پنجم مراجعه کنید.
حسابداری اقلام بهای تمام شده کالا در نظام دائمی حسابداری شرکتهای تولیدی در درس ششم، مطرح میشود. برای مرور شناخت هزینههای تولید در اخذ سفارش، باید به درس هفتم رجوع کنید. سیستم هزینهیابی مرحلهای در درس هشتم، آموزش داده میشود. در درس نهم، حسابداری انحرافات مواد، دستمزد و سربار را میآموزید.
کمینه کردن هزینه تولید
از استراتژیهای بنگاههای اقتصادی در جهت به حداکثر رساندن سود میتوان به کمینهکردن هزینهها، مانند حداقل کردن هزینه تولید، اشاره کرد. حداقلسازی هزینهها یعنی بهرهوری به میزان قابلتوجهی افزایش پیدا کند یا برای تولید مقدار معینی محصول، از کمهزینهترین نهادهها استفاده شود.
چگونه هزینه تولید کوتاه مدت را به حداقل برسانیم؟
همانطور که بیان شد در کوتاهمدت، بنگاههای اقتصادی انعطافپذیری کمتری برای تغییر میزان نهادهها دارند و بسیاری از نهادهها، ثابت باقی میمانند. این عدم انعطافپذیری در انتخاب نهادهها، امکان دارد موجب شود که هزینههای بیشتری برای بنگاه اقتصادی بوجود بیاید.
اگر در کوتاهمدت، تابع تولید را به شکل زیر در نظر بگیریم، ($$q$$) نشاندهنده میزان محصول تولیدشده، ($$L$$) نشاندهنده نهاده نیروی کار و ($$bar K$$) بیانگر نهاده سرمایه خواهد بود. خط قرارگرفته بالای نماد سرمایه نشاندهنده این است که سرمایه را در کوتاهمدت، ثابت در نظر گرفتهایم.
$$q=f(L,bar K)$$
حداقل کردن هزینه تولید در کوتاهمدت، آسان است زیرا تنها نهادهای که تغییر میکند نیروی کار است. در واقع، با تعیین میزان بهینه نیروی کار میتوانیم در کوتاهمدت، هزینه تولید را به حداقل برسانیم.
همانطور که در نمودار بالا مشاهده میکنید، تنها میزان حداقلکننده هزینه نهاده متغیر، ($$L^{*}$$) است. توجه داشتهباشید که مطابق نمودار، مقادیر نیروی کار کمتر از $$L^{*}$$، میزان تولید کمتری را به همراه دارد و هر مقدار نیروی کار بیشتر از $$L^{*}$$، همان میزان تولید را به همراه دارد اما باید هزینه بیشتری به ازای واحدهای نیروی کار، پرداخته شود. در حقیقت، به صورت ریاضی، تنها باید تابع تولید را با توجه به نیروی کار، حل کنیم.
$$q=f(L,bar K)$$
حال، معادله بالا را برای ($$L$$) حل میکنیم.
$$L^{*}=f^{-1}(bar K, q)$$
فرض میکنیم که تابع تولیدمان از نوع کاب-داگلاس و به شکل زیر باشد.
$$q=10 bar K^{0.5}L^{0.5}$$
برای یافتن میزان نیروی کار حداقلکننده هزینه باید معادله زیر را حل کنیم تا به مقدار $$ L^{*}$$ دست یابیم.
$$ L^{0.5}=(frac{q}{10 bar K^{0.5}})^{2}$$
در صورت سادهکردن معادله بالا، به معادله زیر میرسیم.
$$ L^{*}=frac{q^{2}}{100 bar K}$$
توجه داشته باشید که این معادله نشاندهنده مقدار معینی از تولید است بلمکه به ازای هر مقداری از تولید، مقدار نیروی کار حداقلکننده هزینه را، نشان میدهد.
کمینه کردن هزینه تولید در بلند مدت
توجه داشته باشید که مطابق تعاریف ارائهشده، در بلندمدت، امکان تغییر تمامی نهادههای تولید، وجود دارد. یعنی شرکت یا بنگاه اقتصادی موردنظر، توانایی بیشتری برای تغییر نهادهها در راستای پیدا کردن نقطه بهینه با توجه به قیمتهای نسبی و بهرهوری نهایی نسبی دارد. یعنی، میتوان، هزینه را به کمترین مقدار ممکن رساند، حتی کمتر از مقدار آن در کوتاه مدت.
در تابع بلندمدت، با وجود دو نهاده $$q=f(L,K)$$، هزینه کل تولید معادل مجموع هزینه نیروی کار ($$L$$) و میزان سرمایه ($$K$$) است.
- هزینه نیروی کار معادل دستمزد ($$w$$) است.
- هزینه سرمایه معادل نرخ اجاره سرمایه ($$r$$) است.
- هزینه نهاده نیروی کار برابر حاصلضرب نرخ دستمزد در ساعات اشتغال نیروی کار ($$wL$$) است.
- هزینه سرمایه، برابر حاصل ضرب نرخ اجاره سرمایه در مقدار آن ($$rk$$) است.
بنابراین، در نهایت، هزینه کل به شکل زیر محاسبه خواهد شد.
$$C(q) =wL+rK$$
اگر هزینه کل، ($$C$$) را ثابت در نظر بگیریم، میتوانیم به ترکیباتی از نهادهها دست پیدا کنیم که هزینه ثابتی را بوجود میآورند. با انتخاب هزینهای معین و در نظر گرفتن نرخ دستمز و نرخ اجازه سرمایه از پیش تعیینشده، میتوانیم به مجموعه مقادیری از سرمایه و نیروی کارِ حداکثرکننده سرمایه، دست پیدا کنیم.
مثال حداقل کردن هزینه تولید بلند مدت
شرکت تولیدکننده مدادی را مجسم کنید. فرض کنید نرخ دستمزد در این کارخانه، برابر ساعتی ۲۰۰۰۰ تومان و نرخ اجاره سرمایه برابر ساعتی ۱۰۰۰۰ تومان، باشد. اگر کل هزینه تولید را برابر ۲۰۰۰۰۰۰ تومان در نظر بگیریم، شرکت میتواند، ۱۰ ساعت نیروی کار داشته باشد بدون اجاره کردن سرمایه، یا ۵ ساعت نیروی کار و ۱۰ ساعت سرمایه یا هر ترکیب دیگری از نیروی کار و سرمایه داشته باشد که هزینه کل را به ۲۰۰۰۰۰۰ تومان برساند.
این نمودار نشاندهنده وضعیتی است که در آن، هزینه کل برابر ۲۰۰۰۰۰۰ تومان باشد. شیب این نمودار برابر نسبت میان قیمت نهادهها ($$frac{-w}{r}$$) است. این شیب نشاندهنده آن است که برای بکارگیری یک واحد از نهادهای، باید از چه میزان نهاده نوع دیگر، صرف نظر کنیم تا هزینه، ثابت، باقی بماند.
در اینجا، برای حداقل کردن هزینهها باید شیب منحنی هزینه ثابت با شیب منحنی تولید، با یکدیگر برابر باشند. شیب منحنی تولید ثابت برابر «نرخ نهایی جانشینی» (Marginal Rate of Technical Substitution | MRTS) است. همچنین، این نرخ از تقسیم تولید نهایی نیروی کار بر تولید نهایی سرمایه، بدست میآید.
$$MRTS=-frac{MP_{L}}{MP_{K}}$$
بنابراین، حداقل کردن هزینه در بلندمدت، باید این دو شیب را با یکدیگر برابر قرار دهیم.
$$MRTS=-frac{w}{r}$$
میتوانیم ساختار معادله بالا را به شکل زیر تغییر دهیم.
$$frac{MP_{L}}{w}=frac{MP_{K}}{r}$$
مطابق معادله بالا، برای حداقل کردن هزینه در بلندمدت، باید تولید نهایی نهادهها با یکدیگر، برابر باشد.
هزینه نهایی چیست؟
در اقتصاد، هزینه نهایی تولید معادل تغییرات هزینه در زمانِ تغییرِ میزانِ تولید، به اندازه ۱ واحد است. در واقع، هزینه نهایی، هزینه تولید یک واحد کالای بیشتر است. هزینه نهایی شامل تمام هزینههایی است که با تغییر میزان تولید، تغییر میکنند. برای مثال، اگر شرکتی قصد داشته باشد که در راستای تولید محصولات بیشتر، کارخانه جدیدی تولید کند، هزینه ساخت کارخانه جدید در هزینه نهایی محاسبه میشود. مقدار هزینه نهایی بسته به مقدار کالای جدید تولیدشده، متغیر خواهد بود.
از عوامل تاثیرگذار بر هزینه نهایی میتوان به «عدم تقارن اطلاعات» (Information Asymmetry)، اکسترنالیتیهای مثبت و منفی، هزینه انتقال و «تبعیض قیمتی» (Price Discrimination) اشاره کرد. هزینه نهایی، ارتباطی با هزینه ثابت ندارد.
در ادامه، به مثالی برای نحوه محاسبه هزینه نهایی اشاره کردهایم. فرض کنید هزینه تولید یک جفت کفش چرم برابر ۳۰۰ هزارتومان باشد و هزینه کل تولید دو جفت کفش برابر ۴۰۰ هزار تومان. هزینه نهایی تولید جفت دوم کفشها برابر ۱۰۰ هزار تومان خواهد بود.
هزینه متوسط چیست؟
«هزینه متوسط» (Average Cost) از تقسیم کل هزینه بر تعداد کالاهای تولیدشده بدست میآید. هزینه متوسط تولید میتواند تحت تاثیر دوره زمانی آن قرار بگیرد. افزایش دادن تولید میتواند در کوتاهمدت، امکانناپذیر یا گرانقیمت باشد.
هزینههای متوسط از عوامل تعیینکننده عرضه و تقاضا در بازار هستند. اقتصاددانان، هم هزینه متوسط بلندمدت و هم هزینه متوسط کوتاهمدت را مورد تحلیل قرار میدهند. هزینه متوسط کوتاهمدت نسبت به مقدار کالای در حال تولید، امکان تغییر دارد. هزینه متوسط بلندمدت شامل تغییرات مقادیر بکارگرفتهشده نهادههای ضروری برای تولید است.
رابطه میان هزینه متوسط و هزینه نهایی
- در زمان کاهش هزینه متوسط، هزینه نهایی کمتر از هزینه متوسط است.
- در زمان افزایش هزینه متوسط، هزینه نهایی بیشتر از هزینه متوسط است.
- در زمان ثابت باقیماند هزینه متوسط (چه بیشینه و چه کمینه)، هزینه نهایی برابر هزینه متوسط خواهد بود.
Cogs چیست؟
«بهای کالاهای فروختهشده» (Cost of Goods Sold | COGS) درواقع همان هزینههای مستقیم تولید کالاهای فروختهشده توسط شرکت است. این میزان نشاندهنده، هزینه مستقیم بوجود آمده از بکارگیری مواد اولیه و نیروی کار در فرایند تولید کالاست.
Cogs شامل هزینه مواد اولیه و نیروی کاری است که مستقیماً استفاده شدهاند تا کالاها بوجود بیایند. یعنی بهای کالاهای فروختهشده حاوی هزینههای غیرمستقیم مانند هزینههای توزیع کالاها و هزینه نیروی فروش نیست. بهای کالاهای فروختهشده را هزینه فروش نیز مینامند.
به صورت خلاصه میتوان گفت که Cogs هزینههای بالاسری، فروش و بازاریابی را در نظر نمیگیرد. بسته به استانداردهای حسابداری بکارگرفتهشده ممکن است بهای کالاهای فروختهشده متفاوت محاسبه شود.
چگونه بهای کالاهای فروخته شده را محاسبه کنیم؟
برای محاسبه بهای کالای فروختهشده باید از فرمول زیر استفاده کنیم.
$$COGS=BI+P-EI$$
در فرمول بالا:
- «$$BI$$»: موجودی ابتدای دوره یا (Beginning Inventory)
- «$$P$$»: میزان خرید در طی دوره زمانی مورد نظر
- «$$EI$$»:موجودی انتهای دوره یا (Ending Inventory)
موجودی به فروشرسیده در اظهارنامه درآمدی، در بخش بهای کالای فروختهشده اعلام میشود. موجودی ابتدای دوره سال فعلی، درواقع، موجودی ابتدای دوره سال پیشین است. هر تولید یا خرید اضافه انجامشده توسط شرکت تولیدکننده یا عمدهفروشی به موجودی ابتدای دوره، افزوده میشوند.
در پایان سال، محصولات فروختهنشده از مجموع موجودی ابتدای دوره و خریدهای اضافی، کسر میشوند. رقمی که در انتهای محاسبات به آن دست مییابیم، هزینه کالاهای فروختهشده در سال است. مجدداً توجه داشته باشید که Cogs تنها شامل هزینههایی است که مستقیماً با تولید کالاهای درنظرگرفته شده برای فروش، ارتباط دارند.
در ترازنامه، بخشی تحت عنوان داراییهای جاری قرار دارد. در این بخش، قسمتی به اسم موجودی، قرار گرفته است. ترازنامه شرکت، تنها نشاندهنده سلامت مالی آن در انتهای دوره حسابداری است. یعنی ارزش موجودیهای ثبتشده زیرمجموعه داراییهای جاری، موجودی انتهای دوره است.
بهای کالاهای فروخته شده نشاندهنده چیست؟
Cogs معیار مهمی در اظهارنامه مالی به شمار میرود زیرا از درآمد شرکت کسر میشود تا نشاندهنده سود ناخالص آن باشد. سود ناخالص، معیار ارزیابیکننده میزان بهرهوری شرکت در مدیریت نیروی کار ومنابع در فرایند تولید، به شمار میرود.
در اظهارنامه درآمدی، بهای کالاهای فروختهشده را هزینه اجرای کسبوکار نیز در نظر میگیرند. آگاهی از هزینه کالاهای فروختهشده به تحلیلگران، سرمایهگذاران و مدیران کمک میکند که جمع کل را در ترازنامه شرکت، تخمین بزنند.
با افزایش Cogs، خالص درآمد، کاهش پیدا میکند. در اینصورت، امکان دارد مالیات کمتری بر میزان درآمد وضع شود اما سهامداران نیز سود کمتری دریافت میکنند. در نتیجه، کسبوکارها، بهای کالاهای فروختهشده را در سطح اندکی نگه میدارند تا میزان سود خالصشان بالاتر باشد.
مثال بهای کالاهای فروخته شده
همانطور که بیان شد، بهای کالاهای فروختهشده شامل هزینه تولید محصولات، مانند هزینه نیروی کار، مواد اولیه و هزینه بالاسری تولید است. یعنی Cogs برای سازنده یک اتومبیل شامل هزینههای مورد نیاز برای تهیه قسمتهای بکاررفته در دستگاه اتومبیل به علاوه هزینه نیروی کار بکارگرفتهشده برای ساختن این دستگاهها است. در COGS، هزینه فرستادن اتومبیلها به واسطههای فروش آنها و هزینه نیروی کار بکارگرفتهشده برای فروش آنها، در نظرگرفته نمیشود.
به علاوه، هزینههای بوجود آمده از دستگاههای اتومبیلی که در طی سال به فروش نرسیدهاند – فارغ از مستقیم یا غیرمستقیم بودنشان – در محاسبه COGS، مورد توجه قرار نمیگیرند.
چگونه میزان سود را با توجه به Cogs محاسبه کنیم؟
برای محاسبه میزان سود ناخالص، بهای کالاهای فروختهشده را از کل درآمد کسر میکنند.
عوامل تاثیرگذار بر هزینه تولید چه هستند؟
این یکی از سئوالهایی است که تولیدکنندگان اغلب، با آن مواجه میشوند. بسته به محصول تولیدشده و شرایط تولید آن، عوامل متعددی میتوانند بر تولید محصول تاثیرگذار باشند. آگاهی از این عوامل به توسعهدهندگان محصولات کمک میکند که پیشبینی بهتری از پروژههای تولیدی خود در آینده داشته باشند. در ادامه به مهمترین این عوامل اشاره کردهایم.
- هزینه نیروی کار
- هزینه مواد اولیه
- هزینه سربسری
- حاشیه سود
- پیچیدگی فرایند تولید
هزینه بالاسری و هزینه عملیاتی تولید چه هستند؟
به صورت کلی، امکان بوجود آمدن دو نوع هزینه برای یک کسب وکار وجود دارد.
- هزینههای بالاسری
- هزینههای عملیاتی
«هزینه عملیاتی» (Operating Expenses) هزینهای است که شرکت در اثر انجام فعالیتهای تجاری روازنه خود، متحمل آن میشود. از طرفی دیگر، «هزینه بالاسری» (Overhead Expenses) هزینه برقرار نگهداشتن کسب و کار است.
به صورت کلی، میتوان هزینهها را به دستههای متنوعی تقسیمبندی کرد که از جمله آنها هزینه تجهیزات، موجودی و هزینه امکانات هستند. هرکدام از این هزینهها امکان دارد با توجه به نوع کسب وکار رخ دهند.
هزینه عملیاتی چیست؟
هزینههای عملیاتی در اثر انجام فعالیتهای عادی کسبوکار بوجود میآیند. مانند مبلغی که برای خریداری مواد اولیه، استخدام نیروی کار و ماشینآلات بکارگرفته شده در فرایند تولید، استفاده میشود. هزینههای بالاسری، هزینههایی هستند که جهت برپا نگه داشتن کسب و کار پرداخت میشوند و اجتنابناپذیر به شمار میروند.
عموماً، هزینههای عملیاتی در اظهارنامههای درآمدی، قید میشوند و اجزای تشکیلدهنده درآمد عملیاتی هستند. برای مثال، از هزینههای عملیاتی شرکت تولیدکننده نوشابه، میتوان به هزینه آلومینیوم بکارگرفتهشده برای تولید قوطیها، هزینههای ماشینآلات و هزینههای نیروی کار، اشاره کرد. کاهش دادن هزینه عملیاتی، امکان دارد پیامدهای منفی را به همراه داشته باشد و مانع از به سود رسیدن شرکت یا بنگاه اقتصادی موردنظر شود.
برای مثال، کاهش دادن تعداد نیروی کار میتواند هزینه عملیاتی را کمتر کند اما با کاهش دادن تعداد نیروی کار، بهرهوری شرکت و بنابراین سوددهی آن تحت تاثیر قرار میگیرد.
تخمین هزینه عملیاتی
یک روش برای تعیین مقدار هزینه عملیاتی برای کسبو کاری بخصوص این است که برای دورهای معین تولید محصول را متوقف و بررسی کنیم گه چه هزینههایی حذف میشوند. برای مثال، اگر شرکت تولیدکننده قوطیهای نوشابه، تولید خود را متوقف کند، همچنان، هزینههای رهن کارخانه تولیدکننده نوشابه، باید پرداخت شوند.
هزینه عملیاتی و مزیت رقابتی
کاهش دادن هزینههای عملیاتی میتواند برای تولیدکنندگان، «مزیت رقابتی» (Competitive Advantage) به همراه داشته باشد. همچنین، میتواند، درآمد آنها را افزایش دهد که برای سرمایهگذاران نیز مطلوب به شمار میرود.
هزینههای بالاسری چه هستند؟
هزینههای بالاسری هزینههایی هستند که برای برپا نگهداشتن یک کسبو کار متحمل پرداخت آنها میشویم. از جمله هزینههای بالاسری میتوان به هزینههایی مانند هزینه اجاره، بیمه و قبوض آب و برق اشاره کرد. جهت دستیابی به سود، هزینههای بالاسری باید به صورت منظم، مورد بررسی قرار بگیرند.
به صورت کلی، میتوان گفت که هزینههای بالاسری ارتباطی با هزینههای بوجود آمده از نیروی کار، هزینههای بوجود آمده از خریداری مواد اولیه که به صورت مستقیم به کار گرفته میشوند و هزینههای تولیدی ندارند.
به عبارتی، این هزینهها بیشتر، آماری هستند. فارغ از این که کسب وکار به درآمد و سوددهی برسد یا خیر، هزینههای بالاسری باید پرداخت شوند. بر خلاف هزینههای عملیاتی، این هزینهها ثبات دارند و امکان دارد، در طی زمان نیز، ثابت باقی بمانند.
به همین صورت، اگر شرکت یا بنگاه اقتصادی مورد نظر، تولید خود را متوقف کند، همچنان هزینههای بوجود آمده از بیمه و دستمزد عوامل اجرایی و مدیریتی، باید پرداخت شوند.
امکان دارد این هزینهها همچنین نیمه متغیر باشند. یعنی امکان دارد مقدار هزینه بالاسری به میزان نامحسوسی تغییر کند. قبوض برق و گاز یکی از مثالهای این نوع هزینه هستند. برای مثال، امکان تغییر مبلغ درج شده در قبض برق با تغییر مقدار تولید، وجود دارد. اگر شرکت تولیدکننده نوشابه، مقدار تولید خود را تغییر دهد، باید هزینه بیشتری نیز برای قبوض برق پرداخت شود.
هزینههای بالاسری همچنین شامل هزینه بازاریابی و دیگر مخارج بوجود آمده وابسته به فروش کالا هستند. برای کارخانه تولیدکننده نوشابه، این هزینه شامل هزینه تبلیغات و برندینگ است. در صورت متوقف شدن تولید برای دورهای کوتاه از زمان، این هزینهها، همچنان باقی خواهند ماند.
شرکتها برای رسیدن به سوددهی بیشتر باید به صورت متناوب، هزینههای بالاسری را بررسی کنند. اگر روند پیشرفت کسب وکار کند شده باشد، کاهش دادن هزینههای بالاسری آسانترین راه برای کاهش دادن هزینهها خواهد بود. امکان دارد شرکتها، قراردادها را را برای مصرف برق، اینترنت و استفاده تلفن توسط نیروی کار، در جهت کاهش دادن، بازبینی کنند.
در زمانهایی، ممکن است، از نیروی کار قراردادی استفاده شود زیرا اصولاً هزینه نگهداری این نوع نیروی کار کمتر است زیرا استخدام نیروی کار قراردادی به مزایای کمتری احتیاج دارد.
سخن پایانی
بررسی هزینه تولید یکی از مهمترین گامهای فرایند تولید محصول است. عاملان ادارهکننده بنگاههای اقتصادی برای تعیین قیمت محصولات خود، تعیین حاشیه سود، ارزشگذاری داراییها و اخذ تصمیمات بهینه همواره به هزینه تولید توجه میکنند. همانطور که مشاهده کردید، هزینه تولید، درواقع همان مبلغ بکارگرفتهشده توسط واحد تولیدی برای خریداری یا اجاره نهادههای تولید است.
در این مطلب به صورت اجمالی با انواع هزینه تولید با توجه به ثابت یا متغیر بودن، طول دوره زمانی و سایر موارد تعیینکننده، آشنا شدید. همچنین، پس از بررسی دلیل اهمیت هزینه تولید، دریافتیم که چگونه میتوان هزینه تولید را بسته به دوره زمانی آن به حداقل رساند.
[ad_2]
لینک منبع