[ad_1]
«صرفه های مقیاس» (Economies of Scale) مزایای هزینهای است که توسط شرکتها در زمان تولیدِ کارآ ایجاد میشود. شرکتها میتوانند با افزایش تولید و کاهش هزینهها به صرفه های مقیاس دست یابند. صرفههای ناشی از مقیاس به این دلیل رخ میدهند که هزینهها بر روی تعداد بیشتری از کالاها تقسیم میشوند. هزینهها میتوانند به هزینههای ثابت و متغیر تقسیم شوند. به بیانی دیگر با رشد یک شرکت و افزایش واحدهای تولیدی، شرکت شانس بیشتری برای کاهش هزینههای خود خواهد داشت. در این نوشتار مفهوم صرفههای ناشی مقیاس و همچنین مفاهیم و ویژگیهای مرتبط با آن مرور خواهد شد.
صرفه های مقیاس چیست ؟
زمانی که بتوان واحدهای بیشتری از یک کالا یا خدمات را در مقیاس بزرگتر و با هزینههای ورودی (به طور متوسط) کمتر، تولید کرد گفته میشود که صرفههای مقیاس وجود دارد. از سوی دیگر، این بدان معنی است که با رشد یک شرکت و افزایش واحدهای تولیدی، هزینههای ثابت مربوط به تولید بر روی تعداد واحدهای بیشتری تقسیم میشود و در نتیجه هزینه متوسط تولید هر کالا کاهش خواهد یافت.
«آدام اسمیت» (Adam Smith) پدر علم اقتصاد مدرن، تقسیم کار و تخصص را بهعنوان دو ابزار کلیدی برای دستیابی به بازده بیشتر در تولید شناسایی کرد. از طریق این دو ابزار، کارکنان نه تنها میتوانند بر روی یک کار خاص تمرکز کنند، بلکه با گذشت زمان، مهارتهای لازم برای انجام کارهای خود را بهبود میبخشند. تقسیم کار و تخصص سبب انجام بهتر و سریعتر وظایف میشوند. از طریق چنین کارآیی، میتوان در زمان و هزینه صرفهجویی کرد و همزمان سطح تولید افزایش یابد.ٰ بر اساس این نظریه، رشد اقتصادی ممکن است زمانی حاصل شود که صرفههای ناشی از مقیاس در سطح کلان محقق شود.
اندازه کسبوکار بهطور کلی در مورد صرفه های مقیاس مهم است. هرچه کسبوکار بزرگتر باشد، صرفههای ناشی از مقیاس در هزینهها بیشتر خواهد شد. صرفههای ناشی از مقیاس یک مفهوم مهم برای هر کسبوکار در هر صنعتی است و نشاندهنده صرفهجویی در هزینه و مزیتهای رقابتی کسبوکارهای بزرگتر نسبت به شرکتهای کوچکتر است.
بیشتر مصرفکنندگان نمیدانند که چرا یک کسبوکار کوچکتر برای محصولی مشابه که توسط یک شرکت بزرگتر نیز فروخته میشود هزینه بیشتری دریافت میکند. این موضوع به این دلیل است که هزینه هر واحد به میزان تولید شرکت بستگی دارد. شرکتهای بزرگتر میتوانند با تقسیم هزینههای تولید بر روی مقدار بیشتری از کالا، تولید بیشتر با هزینه کمتری داشته باشند. اگر چندین شرکت مختلف کالاهای مشابهی را در آن صنعت تولید کنند، ممکن است یک صنعت که صرفههای ناشی مقیاس بالاتری دارد بتواند قیمت تمام شده یک محصول را تعیین کند.
دلایل متعددی وجود دارد که چرا صرفههای ناشی از مقیاس سبب کاهش هزینههای هر واحد میشود. دلیل اول این است که تخصصی شدن نیروی کار و فناوریِ یکپارچهتر، حجم تولید را افزایش میدهد. دلیل دومِ هزینههای کمتر به ازای هر واحد میتواند ناشی از سفارشهای انبوه از تامینکنندگان، خریدهای تبلیغاتی بزرگتر یا هزینههای سرمایه کمتر باشد. دلیل سوم نیز این است که توزیع هزینههای عملکرد داخلی در واحدهای بیشتر تولید، به کاهش هزینهها کمک میکند.
نکات کلیدی صرفه های مقیاس
نکات کلیدی در زمینه صرفه های مقیاس را میتوان به صورت زیر نشان داد.
- صرفه های مقیاس، مزیتهای هزینهای است که شرکتها در زمان تولید کارآمد تجربه میکنند زیرا هزینهها را میتوان روی مقدار بیشتری از کالاها تقسیم کرد.
- اندازه یک کسبوکار به این بستگی دارد که آیا میتواند به صرفه های مقیاس دست یابد یا خیر.
- شرکتهای بزرگتر صرفههای ناشی مقیاس در هزینه و سطح تولید بالاتری خواهند داشت.
- صرفههای ناشی از مقیاس میتواند داخلی و خارجی باشد. صرفههای داخلی توسط عوامل موجود در شرکت ایجاد میشود در حالیکه صرفههای خارجی، از عوامل خارجی تأثیرگذار بر کل صنعت ایجاد میشوند.
بحثی در سراسر جهان در مورد اثرات گسترش تجارت به دنبال صرفههای حاصل از مقیاس و در نتیجه تجارت بینالملل و جهانیشدن اقتصاد وجود دارد. با بزرگتر شدن کسبوکارها، توازن قدرت بین تقاضا و عرضه ضعیفتر میشود و در نتیجه شرکت نیاز کمتری به ارتباط با مصرفکنندگان دارد. همچنین، نگرانی فزایندهای وجود دارد که رقابت ممکن است در عمل از بین برود زیرا شرکتهای بزرگ شروع به ادغام میکنند.
در نتیجه این ادغام، انحصارها میتوانند تنها با تمرکز بر کسب سود به جای مصرفکننده محوری ظاهر شوند. کلید درک وجود یا عدم وجود صرفههای حاصل از مقیاس این است که منابع متفاوت هستند. یک شرکت باید تأثیر خالص تصمیمات خود را که بر کارآیی آن شرکت موثر است را تعیین کند و فقط بر یک منبع خاص تمرکز نداشته باشد.
از سوی دیگر تصمیم برای افزایش مقیاس عملیات ممکن است همراه با کاهش میانگین هزینه نهادهها باشد که میتواند سبب صرفهجویی در مقیاس شود. به عنوان مثال، اگر در شبکه توزیع یک شرکت کامیونهای حمل و نقل برای توزیع به تعداد کافی وجودا نداشته باشد، این شرکت ممکن است ناکارآمد باشد. هنگام تصمیمگیری استراتژیک برای توسعه، شرکتها باید اثرات منابع مختلف وجود یا عدم وجود صرفهجویی در مقیاس را متعادل کنند تا میانگین هزینه تمام تصمیمات اتخاذ شده کمتر و در نتیجه کارآیی بیشتری ایجاد شود.
صرفههای ناشی از مقیاس داخلی و خارجی
صرفههای ناشی مقیاس به صرفههای داخلی و خارجی تقسیم میشود. «آلفرد مارشال» (Alfred Marshall) اقتصاددان معروف انگلیسی، بین صرفههای ناشی از مقیاس داخلی و خارجی تمایز قائل شده است. در ادامه صرفههای ناشی مقیاس داخلی و خارجی با ذکر مثالهایی توضیح داده خواهد شد.
صرفه های مقیاس داخلی
صرفههای ناشی از مقیاس داخلی، مربوط به عوامل داخل شرکت است. به بیانی دیگر صرفههای ناشی از مقیاس داخلی بر اساس تصمیمات مدیریت به وجود میآید. هنگامی که یک شرکت هزینهها را کاهش میدهد و تولید افزایش پیدا میکند، صرفه های مقیاس داخلی حاصل شده است. علاوه بر تخصص و تقسیم کار، در هر شرکتی، نهادههای مختلفی وجود دارد که ممکن است منجر به تولید یک کالا یا خدمت شود. مهمترین عوامل موثر بر صرفه های مقیاس داخلی را میتوان بهصورت زیر دستهبندی کرد.
- هزینههایِ نهاده کمتر: هنگامی که یک شرکت، نهاده یا مواد اولیه (مانند سیبزمینیهایی که برای تهیه سیبزمینی سرخ شده در یک فستفود خریداری میشود) را بهصورت عمده خریداری میکند، میتواند از تخفیفهای حجمی استفاده کند.
- نهادههای پرهزینه: برخی از نهادهها مانند تحقیق و توسعه، تبلیغات، تخصص مدیریت و نیروی کار ماهر، گران هستند. با اینحال، امکان افزایش کارآیی با چنین نهادههایی وجود دارد که میتواند منجر به کاهش متوسط هزینه تولید و فروش شود. اگر یک شرکت بتواند هزینه چنین نهادههایی را بر افزایش واحدهای تولیدی خود تقسیم کند، امکان تحقق صرفه های مقیاس وجود دارد. به عنوان مثال اگر مدیریت یک فست فود تصمیم بگیرد که پول بیشتری را صرف فناوری کند تا در نهایت با کاهش میانگین هزینه تولید همبرگر، کارآیی را افزایش دهد، باید تعداد همبرگرهایی را که در سال میفروشد را افزایش دهد تا بتواند هزینههای فناوری خریداری شده را پوشش دهد.
- نهادههای تخصصی: با افزایش صرفههای مقیاس تولید، شرکت میتواند از نیروی کار و ماشینآلات تخصصی استفاده کند و در نتیجه کارآیی بیشتری داشته باشد. افزایش کارآیی به این دلیل است که کارگران شغلی خاص وقت بیشتری را صرف یادگیری کارهای غیرتخصصی نمیکنند. برای مثال، ممکن است شخصی فقط در تهیه سیبزمینی سرخ کرده در مقابل نقشهای دیگر مانند تهیه همبرگر یا گرفتن سفارش مشتری تخصص داشته باشد. ماشینآلات، مانند یک دستگاه سرخکردنی اختصاصی نیز ممکن است عمر طولانیتری داشته باشند زیرا بیش از حد یا نادرست استفاده نمیشوند.
- روشها و نهادههای سازمانی: با مقیاس بزرگتر تولید، یک شرکت ممکن است مهارتهای سازمانی بهتری را برای منابع خود به کار گیرد تا روشهای تولید و توزیع را بهبود ببخشد. به عنوان مثال، کارمندان پشت پیشخوان در زنجیره فستفود ممکن است بر اساس سفارشهای داخلی سازماندهی شوند.
- نهادههای یادگیری: همانند سازماندهی و روشهای بهبود تولید، با گذشت زمان، فرآیندهای یادگیری مربوط به تولید، فروش و توزیع میتواند سبب بهبود کارآیی شود و تمرین این فرآیند باعث تکمیل آن میشود.
با توجه به اهمیت موضوع صرفههای ناشی از مقیاس در درک مفاهیم مرتبط با اقتصاد خرد، «سایت» اقدام به انتشار فیلم آموزش اقتصاد خرد کرده که لینک آن در ادامه آورده شده است.
صرفه های مقیاس خارجی
صرفه های مقیاس خارجی در خارج از یک شرکت یا صنعت رخ میدهد. هنگامی که دامنه عملیات یک صنعت به دلیل تحولات بیرونی گسترش مییابد، ممکن است صرفه مقیاس خارجی ایجاد شود. بهعنوان مثال، ایجاد یک شبکه حمل و نقل بهتر ممکن است منجر به کاهش هزینه برای یک شرکت و همچنین کل صنعت آن شود. هنگامی که صرفه های مقیاس خارجی رخ میدهد، همه شرکتهای موجود در یک صنعت خاص سود میبرند.
در مثال فستفود، تمام فستفودهای واقع در یک منطقه از یک شهر خاص میتوانند از هزینههای حمل و نقل کمتر و نیروی کار ماهر بهرهمند شوند. علاوه بر این، صنایع حمایتی مانند مزارع پرورش سیبزمینی نیز ممکن است شروع به توسعه کنند. بهبود شیوههای حمل و نقل، بهبود دسترسی به اینترنت و سایر عواملی که منجر به رسیدن بهتر و زودتر کالا به دست مشتری میشود، میتواند نه تنها برای یک فستفودی خاص در یک شهر بلکه برای کلیه فستفودهای موجود در این صنعت مفید باشد. به بیانی دیگر صرفههای ناشی از مقیاس خارجی به صرفههایی اشاره دارد که کل صنعت از آن برخوردار خواهند شد.
بهعنوان مثال، فرض کنید دولت میخواهد تولید فولاد را افزایش دهد. در این راستا دولت اعلام میکند که تمامی تولیدکنندگان فولاد که بیش از 10 هزار کارگر در استخدام دارند، 20 درصد معافیت مالیاتی خواهند داشت. بنابراین، شرکتهایی که کمتر از 10000 کارگر در استخدام دارند، بهطور بالقوه میتوانند میانگین هزینه تولید خود را با استخدام کارگران بیشتر کاهش دهند. این نمونهای از صرفه های مقیاس خارجی است که کل صنعت یا بخش اقتصادی مربوط به آن را تحت تأثیر قرار میدهد.
عدم صرفهجوییهای مقیاس
همانند صرفه های مقیاس، عدم صرفه های مقیاس نیز وجود دارد. این حالت زمانی اتفاق میافتد که تولید، کمتر از نسبت نهادهها باشد. این بدان معنی است که ناکارآیی در شرکت یا صنعت وجود دارد که منجر به افزایش میانگین هزینهها میشود. به بیانی دیگر، در کنار صرفه های مقیاس، ممکن است عدم صرفههای ناشی از مقیاس نیز رخ دهد.
این عدم صرفههای ناشی از مقیاس میتواند ناشی از سیاستهای ناکارآمد مدیریتی یا کارگری، استخدام بیش از حد یا شبکههای حمل و نقل مستهلک شده باشد. علاوه بر این، با افزایش دامنه یک شرکت، ممکن است شرکت مجبور شود کالاها و خدمات خود را در مناطق پراکندهتری توزیع کند. این موضوع میتواند هزینههای متوسط را افزایش دهد که منجر به کاهش صرفه های مقیاس شود.
برخی از کارآییها و ناکارآییها بیشتر مربوط به مکان هستند، در حالی که برخی دیگر تحت تأثیر منطقه قرار نمیگیرند. اگر یک شرکت کارخانههای زیادی در سراسر کشور داشته باشد، همه آنها میتوانند از نهادههای پرهزینه مانند تبلیغات بهرهمند شوند. با اینحال، کارآیی و ناکارآیی میتواند از یک مکان خاص مانند آب و هوای خوب (یا بد) برای فعالیتهای کشاورزی ناشی شود.
صرفه های ناشی از مقیاس در صنعت
در دهه 1990، شرکتهای تولیدی با چالش یکپارچهسازی فعالیتهای خود در سطح جهانی مواجه شدند. همانطور که شرکتها در دهه 1980 مجبور به تفکیک عملیات تولید در کارخانههای جداگانه شدند، اکنون باید همین کار را برای کل سیستم تولیدی خود در سراسر جهان انجام دهند. شرکتهای چندملیتی دیگر نمیتوانند به بزرگی و گستردگی جغرافیایی تکیه کنند و باید کارخانههای دوردست را در سیستمهای تولیدی پراکنده و متصل خود ادغام کنند و از صرفههای ناشی مقیاس در تولید بهره ببرند.
برای سالها، فعالیتهای متنوعِ بسیاری از شرکتهای چندملیتی، حس خوبی برای تجارت ایجاد میکرد. در ابتدا شرکتها محصولاتشان را در نزدیکی مشتریان خود تولید میکردند. شرکتها تصمیم گرفتند که تولید را متمرکز کنند و مجموعهای از محصولات استاندارد و با قیمت پایینتر را به همه بازارها ارسال کنند.
با اینحال، با توجه به رقابت شدید در بازارهای جهانی که شامل شرکتهای کوچکتر و همچنین سایر شرکتهای چندملیتی میشود، تولیدکنندگان باید فراتر از آنچه در گذشته موفق بودهاند، اقدام کنند. البته هیچ راهحل آسانی برای تغییر در این مقیاس بزرگ وجود ندارد. همه شرکتها و صنایع چندملیتی باید با مشکلات منحصربهفرد خود دستوپنجه نرم کنند و نوآوریهای خود را ارائه دهند. با توجه به این که تمرکز از شرکتی به شرکت دیگر متفاوت است، بسیاری از تولیدکنندگان رویکردهای مشابهی را امتحان کردهاند.
صرفنظر از روشهایی که شرکتها از طریق آنها، تغییرات را آغاز میکنند، یک واقعیت ثابت باقی میماند. شرکتهای چندملیتی اگر انتظار دارند در عرصه بیثبات جهانی رقابت کنند باید عملیات خود را یکپارچه کنند. آنها نمیتوانند به منظور تمرکز کامل تولید، به عقب برگردند.
صرفه های مقیاس و رقابت
در این صورت دسترسی به بازارهای رقابتی را از دست خواهند داد. آنها همچنین نمیتوانند در یک سیستم منفصل از عملیات پراکنده جغرافیایی باقی بمانند. با یک شبکه کاملاً هماهنگ از کارخانهها در بازارها و مراکز تولید پرهزینه، شرکتهای چندملیتی میتوانند با حذف فرآیندهای اضافی، به صرفههای ناشی از مقیاس دست یابند و هزینهها را کاهش دهند.
صرفههای ناشی از مقیاس نه تنها به نفع سازمان تولیدکننده کالا است بلکه به نفع مصرفکنندگانی است که میتوانند کالا یا خدمات را با قیمتی پایینتر خریداری کنند. در این صورت اقتصاد رشد خواهد کرد زیرا قیمتهای پایینتر باعث افزایش تقاضا و در نتیجه افزایش و گسترش تولید خواهد شد. اگرچه برخی موانع مرتبط با صرفه های مقیاس وجود دارد اما میتوان از طریق تمرکز بیشتر بر مدیریت و ارتباطات، از آنها جلوگیری کرد.
مزایای صرفه های مقیاس میتواند توسط شرکتهای بزرگ و حتی شرکتهای نوپا و کسبوکارهای کوچک به طور موثرتری مورد استفاده قرار گیرد. مقیاس بزرگتر تولید بهطور کلی قدرت چانهزنی بیشتری را بر روی قیمت نهادهها ایجاد میکند. صنایع بزرگ از نظر خرید مواد خام و کالاهای واسطهای در مقایسه با صنایع کوچک درارای مزیت هستند. علاوه بر این، قراردادهای عرضه مستلزم هزینههای ثابتی است که در صورت افزایش مقیاس تولید سبب کاهش میانگین هزینهها میشود.
البته خبر خوب این است که کسب و کارهای کوچک نیز فرصتهای بزرگی برای رشد دارند. هر اندازه هم که کسبوکار شما کوچک باشد بهدلیل صرفههای ناشی از مقیاس، احتمالاً با رشد خود سود بیشتری دریافت خواهید کرد. شرکتهای کوچک به دلیل کوچک بودن بسیار سریعتر از شرکت های بزرگ میتوانند تکنولوژیهای نوین تولید یا بهبود تولید را تغییر بدهند زیرا برای انجام آن نیازمند هزینه و زمان کمتری نسبت به شرکتهای بزرگ هستند.
تاثیر بخش مالی بر صرفه های مقیاس
امور مالی در کسبوکارهای کوچک نقشی کلیدی برای دستیابی به صرفه های مقیاس ایفا میکند. امور مالی به کسبوکارهای کوچک اجازه میدهد تا به منابع مالی بزرگی دسترسی داشته باشند که در صنایع بزرگ به وفور وجود دارد. دسترسی به منابع مالی و سرمایه برخلاف سرمایهگذاری سهام نیازمند واگذاری مالکیت سهام در شرکت نیست.
با تزریق سرمایه به شرکت میتوانید کارکنان متخصص استخدام کنید و ماشینآلات یا نرمافزاری را برای کمک به افزایش بهرهوری و صادرات به مکانهای جدید به صورت عمده خریداری کنید. صرفهجویی در مقیاس میتواند به دستاوردهای دیگری برای شرکت نیز ختم شود. هر چه کارگرانِ ماهرتر و با تخصص بالاتری جذب کنید سبب میشود که شرکت سریعتر رشد کند و جاهطلبیهای تجاری در زمان کمتری تحقق بیابند.
در کنار مزایای و فرصتهای موجود برای تقویت صرفه های مقیاس، محدودیتهایی نیز برای آن وجود دارد. در یک اندازه معین، کسبوکارها ممکن است با عدم صرفههای ناشی از مقیاس مواجه شوند. این نقطه جایی است که همزمان با رشد و گسترش شرکت، میزان سود کمتر میشود. این موضوع ممکن است به دلیل عواملی مانند ارتباط آهسته بین بخشها یا مناطق، انگیزه پایین کارگران در شرکتهای بزرگ یا مشکل در انطباق با شرایط جدید باشد که منجر به افزایش هزینه و در نتیجه کاهش سودآوری شرکت میشود.
صرفه های ناشی از مقیاس در اقتصاد
از دیدگاه تاریخ اقتصادی، اولین تجزیه و تحلیل سیستماتیک از مزایای تقسیم کار که قادر به ایجاد صرفه های مقیاس هم به صورت ایستا و هم پویا بود، اولین بار در کتاب معروف «ثروت ملل» (Wealth of Nations) توسط آدام اسمیت در سال ۱۷۷۶ مطرح شد. آدام اسمیت بهعنوان بنیانگذار علم اقتصاد مدرن و خالق نظریه تقسیم کار و صرفههای مقیاس شناخته میشود. در سیستم سرمایهداری شرایط فنی فرآیند کار به طور مداوم در حال تحول است تا از طریق بهبود نیروی مولد کار، تولید را افزایش دهد. با همکاری کارگران، صرفههای اقتصادی در استفاده از ابزار تولید و افزایش بهرهوری به دلیل افزایش تقسیم کار به وجود میآید. علاوه بر این، افزایش اندازه ماشین آلات باعث صرفهجویی قابل توجهی در هزینههای ساخت، نصب و بهرهبرداری میشود.
تمایل به بهرهبرداری از صرفه های مقیاس مستلزم افزایش مداوم در حجم تولید است که نیازمند گسترش مداوم اندازه بازار است. با اینحال، اگر بازار به همان میزان افزایش تولیدات، گسترش پیدا نکند، ممکن است بحرانهای مازاد تولید رخ دهد. نظام سرمایهداری با دو گرایش مرتبط با صرفه های مقیاس روبهرو است.
- گرایش به سمت تمرکز فزاینده
- گرایش به سمت بحرانهای اقتصادی ناشی از تولید بیش از حد
در اقتصاد خرد، صرفههای ناشی از مقیاس، مزیتهای هزینهای است که بنگاهها بهدلیل مقیاس عملیاتی بهدست میآورند و با مقدار خروجی تولید شده اندازهگیری میشوند. کاهش هزینه به ازای هر واحد خروجی باعث افزایش صرفه های مقیاس میشود. عوامل موثر بر صرفههای اقتصادی ممکن است فنی، آماری، سازمانی یا مرتبط با درجه کنترل بازار باشند. صرفههای ناشی از مقیاس یک مساله بسیار مهم در حوزه اقتصادی است.
صرفههای ناشی از مقیاس بزرگ در تولید، مستلزم استفاده کارآمدتر از ظرفیتهای تولید در مراحل مختلف آن است. اگر نهادهها تقسیمناپذیر یا مکمل باشند، صرفه های مقیاس کوچک ممکن است در معرض زمانهای بیکاری یا استفاده ناکافی از ظرفیت تولیدی در برخی فرآیندهای فرعی باشند. مقیاس تولید بالاتر میتواند ظرفیتهای مختلف تولید را سازگار کند. کاهش زمان بیکاری ماشینآلات با توجه به هزینههای ثابت و متغیر بالای ماشینآلات بسیار مهم است.
منابع صرفه های مقیاس
در اقتصاد معنای ساده صرفهجویی در مقیاس، انجام کارها با افزایش اندازه در تولید تفسیر شده است. منابع متداول صرفه های مقیاس در دیدگاه اقتصادی شامل موارد زیر است.
- خرید: خرید عمده مواد از طریق قراردادهای بلندمدت و همراه با تخفیف.
- مدیریت: افزایش تخصص مدیران در حوزههای فعالیتی شرکت.
- مالی: دریافت اعتبارات با بهره کمتر در هنگام استقراض از بانکها و دسترسی به طیف وسیعتری از ابزارهای مالی.
- بازاریابی: گسترش هزینه تبلیغات در محدوده وسیعتری از خروجی در بازارهای رسانهای.
- تکنولوژیک: استفاده از بازده مقیاس در عملکرد تولید و همچنین استفاده از شیوههای و تکنولوژیهای برتر در حوزه تولید کالا یا ارائه خدمات.
هر یک از این عوامل مربوط به «هزینههای متوسط بلندمدت» (Long Run Average Costs | LRAC)، تولید را با جابجایی بر روی منحنی «هزینه متوسط کل کوتاهمدت» (Short-run Average Total Cost | SRATC) به پایین و سمت راست جابهجا میشود. اصطلاحات مختلفی مانند «صرفههای ناشی از مقیاس»، «صرفههای اقتصادی»، «صرفههای حاصل از مقیاس» و «صرفه های مقیاس» وجود دارند که همگی اشاره به واژه «Economies of Scale» دارند. ترجمه اقتصاد مقیاس برای این واژه یک اشتباه رایج است.
تفاوت بین صرفههای ناشی مقیاس با صرفههای ناشی از وسعت
زمانی که واژه «Economic» در کنار «Scale» قرا میگیرد واژه Economic دیگر مفهوم مرسوم «اقتصاد» را ندارد و به اصطلاحِ بازده، صرفه یا صرفهجویی اشاره دارد. در زمینه صرفههای ناشی از مقیاس در حوزه اقتصادی باید بین دو مفهوم صرفههای ناشی از مقیاس و «صرفههای ناشی از وسعت» (Economies of scope) تمایز قائل شد. صرفههای ناشی وسعت مشابه صرفههای ناشی از مقیاس است، اما زمانی رخ میدهد که یک شرکت به چندین خط تولید منشعب شود تا کارآیی و عملکردهای تجاری را ترکیب کند.
به عنوان مثال ببشتر روزنامهها به خطوط تولید مشابه، مانند مجلات و اخبار آنلاین، تقسیم میشوند. به عبارت دیگر، صرفههای ناشی از وسعت بر محصولات زیادی متمرکز است درحالی که صرفههای ناشی از مقیاس بر یک محصول تمرکز میکند. صرفههای ناشی از مقیاس مفهومی است که ممکن است الگوهای تجارت بینالملل یا تعداد شرکتها در یک بازار معین را توضیح دهد. صرفههای حاصل از مقیاس به توضیح اینکه چرا شرکتها در برخی صنایع، بزرگ میشوند کمک میکند.
این صرفهها همچنین توجیهی برای سیاستهای تجارت آزاد است زیرا برخی از صرفه های مقیاس ممکن است به بازاری بزرگتر از بازار یک کشور خاص نیاز داشته باشند. برای مثال، اگر کشور کوچکی مانند لیختناشتاین خودروهای تولیدی خود را فقط به بازار خود عرضه کند، تولید خودرو در این کشور کارآیی نخواهد داشت. یک خودروساز تنها زمانی ممکن است سودآور باشد که علاوه بر فروش در بازار داخلی، خودروهای خود را به بازارهای جهانی نیز صادر کند.
تناقض کورنو
صرفه های مقیاس همچنین در شکلگیری «انحصار طبیعی» (Natural Monopoly) نقش دارد. در بسیاری از بخشهای صنعتی، شرکتهای متعددی با اندازهها و ساختارهای سازمانی متفاوت، با صرفههای اقتصادی متفاوت وجود دارند. این تناقض، بین شواهد تجربی و ناسازگاری منطقی بین صرفههای مقیاس و رقابت، «تناقض کورنو» (Cournot Dilemma) نامیده میشود.
اگر فقط تأثیرات صرفههای مقیاس بر بعد مقیاس را در نظر بگیریم، تناقض کورنو حلنشدنی است. از سوی دیگر، اگر تجزیه و تحلیل از جنبههای مربوط به توسعه دانش و سازماندهی معاملات گسترش یابد، میتوان نتیجه گرفت که صرفههای ناشی مقیاس همیشه به انحصار ختم نمیشود. در واقع، مزیتهای رقابتی ناشی از توسعه قابلیتهای شرکت و مدیریت معاملات با تامینکنندگان و مشتریان میتواند مزیتهای ارائه شده توسط صرفه های مقیاس را متعادل کند و تمایل به انحصار طبیعی در صرفه های مقیاس را خنثی میکند.
به بیانی دیگر ناهمگنی اشکال سازمانی و اندازه شرکتهای فعال در یک بخش خاص را میتوان با عواملی در رابطه با کیفیت محصولات، انعطافپذیری تولید، روشهای قراردادی، فرصتهای یادگیری و ناهمگنی تعیین کرد. بنابراین در صورت وجود صرفه های مقیاس، شکلهای سازمانی بسیار متفاوتی میتوانند در یک بخش از فعالیت به شرح زیر وجود داشته باشند.
- تولید انعطافپذیر در مقیاس بزرگ
- تولید انعطافپذیر در مقیاس کوچک
- تولید انبوه
- تولید صنعتی
در نتیجه، ملاحظات مربوط به صرفه های مقیاس مهم هستند اما برای توضیح اندازه شرکت و ساختار بازار کافی نیستند. همچنین لازم است عوامل مرتبط با توسعه قابلیتها و مدیریت هزینههای مبادله را در تحلیل صرفه های مقیاس وارد کرد.
تاثیر یادگیری و رشد بر صرفههای مقیاس
یادگیری و رشد، پایههای اصلی صرفه های مقیاس هستند. یادگیری از طریق عوامل زیر سبب بهبود صرفه های مقیاس میشود.
- انجام مداوم کار
- بهبود توانایی کار
- معرفی نوآوریهای افزایشی با کاهش تدریجی هزینههای متوسط
رشد نیز زمانی اتفاق میافتد که یک شرکت با افزایش اندازه خود مزیتی رقابتی را بدست آورد. این اقتصادهای در حال رشد به دلیل وجود منابع یا شایستگیهایی که دارند و همچنین وجود موقعیتهای خاص در بازار، مزیت متفاوتی در گسترش اندازه شرکتها ایجاد میکنند.
به عنوان مثال، شرکتی که مالک یک سوپرمارکت زنجیرهای است اگر با افتتاح یک سوپرمارکت جدید، قیمت زمینهای اطراف سوپرمارکت جدید را افزایش دهد، از اقتصاد رشد سود میبرد. فروش این زمینها به فعالان اقتصادی که مایل به افتتاح مغازه در نزدیکی سوپرمارکت هستند، به شرکت مورد نظر اجازه میدهد تا از تجدید ارزیابی ارزش زمین ساختمان سود کسب کند.
تفاوت صرفه های مقیاس و بازده نسبت به مقیاس
صرفه های مقیاس با مفهوم نظری «بازده نسبت به مقیاس» (Returns to Scale) مرتبط است و ممکن است با آن اشتباه گرفته شود. در جایی که صرفه های مقیاس به هزینههای شرکت اشاره دارد، بازده نسبت به مقیاس، رابطه بین ورودیها و خروجیها را در یک تابع تولید بلندمدت توصیف میکند. یک تابع تولید زمانی بازده ثابت نسبت به مقیاس دارد که افزایش همه ورودیها به یک نسبت منجر به افزایش خروجی به همان نسبت شود.
برای مثال اگر دو برابر کردن ورودیها منجر به کمتر از دو برابر شدن خروجی شود، بازده نسبت مقیاس کاهش مییابد و اگر بیش از دو برابر خروجی باشد، بازده نسبت به مقیاس افزایشی خواهد بود. اگر از یک تابع ریاضی برای نشان دادن تابع تولید استفاده شود و اگر آن تابع تولید همگن باشد، بازده به مقیاس با درجه همگنی تابع نشان داده میشود. رابطه بازده نسبت به مقیاس و درجه همگنی به صورت زیر است.
- توابع تولید با بازده ثابت نسبت به مقیاس، همگن از درجه یک هستند.
- توابع تولید با بازده افزایشی نسبت به مقیاس دارای درجه همگنی بیشتر از یک هستند.
- توابع تولید با بازده کاهشی نسبت به مقیاس دارای درجه همگنی کمتر از یک هستند.
معرفی فیلم آموزش اقتصاد خرد
آنچه در این نوشتار بیان شد، کلیاتی در زمینه مفهوم صرفههای مقیاس، تعاریف و مفاهیم مرتبط با آن بود. فهم دقیق این موضوع که از مسائل مهم در زمینه اقتصاد خرد به شمار میآید، نیازمند مروری کلی بر مفاهیم اصلی در زمینه اقتصاد خرد است. برای این منظور سایت اقدام به تهیه یک فیلم آموزشی ۴ ساعت و 26 دقیقهای در زمینه آموزش اقتصاد خرد کرده است.
این فیلم آموزشی در ۵ درس ارائه شده است و برای رشتههای اقتصاد، مدیریت و حسابداری و همچنین کسانی که مایل به مطالعه در زمینه علم اقتصاد هستند بسیار مفید و کاربردی خواهد بود. در درس اول تعاریف و مفاهیم علم اقتصاد و از جمله عرضه، نهادهها و تولید در اقتصاد خرد پرداخته شده است. در درس دوم نیز به مساله بسیار مهم تابع تولید در اقتصاد و منحنیهای تولید پرداخته شده است.
در درس سوم به تولید در بلندمدت، جانشینی نهادهها و نواحی اقتصادی و غیراقتصادی تولید پرداخته شده است. درس چهارم این آموزش به مبحث هزینهها اشاره دارد که کلیاتی در زمینه انواع هزینه، هزینههای بلندمدت و کوتاهمدت و نظریه هزینه در بلندمدت پرداخته است. در انتها نیز مروری بر صرفههای ناشی از مقیاس و مفهوم آن از دیدگاه اقتصادی پرداخته شده است. در پایان این فیلم آموزشی نیز به مفاهیم بنیادی در زمینه بازار، انواع بازارها و ویژگی هرکدام از این بازارها پرداخته شده است.
جمعبندی
در این نوشتار تلاش شد تا به مفهوم صرفه های مقیاس یا صرفههای ناشی از مقیاس و دیدگاههای مختلف مربوط به آن پرداخته شود. همانطور که اشاره شد، صرفههای ناشی از مقیاس به پدیدهای اطلاق می شود که در آن هزینههای متوسط به ازای هر واحد تولید با افزایش مقیاس یا بزرگ شدن بازده تولید شده یک شرکت، کاهش مییابد. به بیانی دیگر با رشد یک شرکت، هزینهها به ازای هر واحد در آن کاهش مییابد و تولید کالا یا خدمات اضافی هزینه کمتری در پی خواهد داشت.
بخش مهمی از صرفههای حاصل از مقیاس، هزینههای ثابت هستند. هزینههای ثابت میتوانند بخش قابل توجهی از مخارج یک کسبوکار را به خود اختصاص دهند. به عنوان مثال، صنعت هواپیمایی، هزینههای ثابت قابل توجهی دارد. باید هزینه هواپیما، اجاره فرودگاه و حقوق قراردادی پرداخته شود.
هزینههای یک هواپیما در طو.ل یک پرواز چه برای یک مسافر و چه 200 نفر یکسان است. بنابراین وقتی یک شرکت هواپیمایی بزرگتر میشود، میتواند مشتریان بیشتری را جذب کند و در نتیجه هزینه بهازای مشتری را کاهش دهد. بهطور مشابه، پدیده متضاد، یعنی عدم صرفهجویی در مقیاس، زمانی رخ میدهد که میانگین هزینههای واحد تولید فراتر از سطح معینی از تولید افزایش یابد.
در نقطهای که میانگین هزینهها به حداقل میرسد، حداقل مقیاس کارآمد تولید یک شرکت یا کارخانه بدست میآید. همچنین اشاره شد که صرفههای ناشی از مقیاس میتواند درونی یا بیرونی باشد. صرفههای ناشی از مقیاس درونی تا حد زیادی با تصمیمات مدیریت و عوامل درون شرکت در ارتباط است. بهطور کلی هر چیزی که شرکت، کنترل مستقیم روی آن داشته باشد در سمت صرفههای داخلی طبقهبندی میشود. در اینحالت، شرکت ممکن است به دلیل اندازه خود بتواند سطح اعتبار بالاتری به دست آورد.
در مقابل، صرفههای حاصل از مقیاس بیرونی به صرفههای اشاره داشت که مربوط به بیرون از شرکت است و کل شرکتهای مربوط به یک صنعت خاص را تحت تاثیر قرار میدهد. به عنوان مثال، راهداری ممکن است یک خط راهآهن جدید بسازد، در این صورت کسبوکارهای محلی از حملونقل ارزانتر و همچنین مشتریان جدید بهرهمند میشوند. این عامل در دسته صرفههای خارجی طبقهبندی میشود زیرا خارج از کنترل شرکت است. در انتها نیز به بررسی صرفههای ناشی از مقیاس در صنعت و همچنین اقتصاد پرداخته شد.
[ad_2]
لینک منبع