[ad_1]
در تعریفی کلی، روند، جهت کلی بازار یا قیمت یک دارایی خاص است. بهعبارتی دیگر، روند چیزی جز جهتگیری کلی بازار در یک دوره خاص نیست. هیچ میعار روشنی برای یافتن زمان لازم برای یک روند وجود ندارد. تحلیل روند در بورس، یک تجزیه و تحلیل از روند شرکت و بررسی صورتهای مالی شرکت در سالهای مختلف و مقایسه وضعیت آن با شرکتهای مشابه و تحلیل آینده سهم بر اساس عملکرد گذشته قیمت دارایی در جهت تشخیص روند بازار است. تحلیل و تشخیص روند بازار همچنین شامل گردآوری اطلاعات از دورههای مختلف و ترسیم اطلاعات جمعآوری شده با استفاده از ابزارهای خاص تحلیل روند است.
تشخیص روند نقشی برجسته در پیدا کردن فرصتهای کسب سود در بازار دارد. از همینرو ابزارهای مختلفی در قالب دو دیدگاه بنیادی و تکنیکالی در اختیار معاملهگران قرار دارد که باید تشخیص دهند کدام ابزار یا ترکیبی از ابزارها، میتواند بهترین استراتژی تشخیص روند و معاملهگری را برای آنان فراهم آورد. تشخیص روند بازار در فارکس نیز شامل تحلیل تکنیکال و بنیادی از قیمتهای جفت ارزها در طی زمان با استفاده از ابزارهای خاص در هر دو دیدگاه بنیادی و تکنیکالی است.
در تحلیل تکنیکال، روندها با خطوط روند یا «پرایس اکشن» (Price Action) تعریف میشوند. بیشتر معاملهگران مایل هستند که در جهت مشابه روند معامله کنند؛ در حالیکه برخی دیگر از معاملهگران به دنبال شناسایی موقعیتهایی (پوزیشنهایی) در خلاف جهت روند هستند. روندهای صعودی و نزولی در همه بازارها مانند سهام، اوراق قرضه و قراردادهای آتی نیز رخ میدهند. همچنین، روندها در طی زمان، هنگام افزایش یا کاهش در دادههای اقتصادی ایجاد میشوند.
روندها انوع مختلفی دارند. در بیانی ساده، روندهای کوتاهمدت، میانمدت و بلندمدت سه روند زمانی هستند که در تحلیل تکنیکال مطالعه میشوند. اصطلاح «روند دوست شماست»، تنها یکی از جملات مشهور و شناخته شدهای است که از مطالعه روندها در بازارهای مالی بیرون آمده است. برخی مردم تلاش میکنند روند را با مشاهده میانگین تشخیص دهند. با توجه به این نکته که روانشناسی بازار تا حد زیادی، بازارها را به حرکت میآورد، میتوان ادعا کرد که روانشناسی، روندها را توسعه و سپس به پایان میرساند.
یادگیری تشخیص روند بازار باید اولین دستورالعمل هر فردی باشد که به دنبال کسب دانش در زمینه تحلیل تکنیکال است. بیشتر سرمایهگذاران، زمانی که در یک روند صعودی، سرمایهگذاری میکنند تا زمانی که شاخص یک ضعف در روند صعودی را نشان ندهد، بهمنظور کسب سود در معامه باقی میمانند. در مجموع نیز خطوط روند، اندیکاتورها و پرایس اکشن (Price action) ابزارهایی برای تشخیص روند بازار و هشدار به معاملهگران در هنگام معکوس شدن این روند هستند.
تحلیل روند، کاری ساده نیست و به ابزارها، جزئیات و درکی پویا از بازارها نیاز دارد. همچنین تحلیل روند در بازارهای مختلف مانند بورس، فارکس و ارزهای دیجیتال، اگر چه جنبههای مشترکی نیز دارند، اما در بسیاری موارد متفاوت هستند. معاملهگر برای تشخیص روند بازار، باید اطلاعات زیادی داشته باشد. این اطلاعات شاملموارد زیر است:
- ابزارهای مورد استفاده در هر بازار
- وبسایتهایی که بخش بزرگی از اطلاعات را در خود تجمیع کردهاند.
با اینکار، معاملهگر عدم تقارن اطلاعاتی خود را کاهش و در نتیجه روند بازار، قیمت دارایی یا جفتارز مورد نظر را با دقت بیشتری پیشبینی کند.
آموزش روند بازار
روندها از لحاظ زمانی، به روندهای بلندمدت، میانمدت و کوتاهمدت تقسیم و در ادامه مرور میشوند.
روندهای بلندمدت
بازارهای «گاوی» (Bull) و «خرسی» (Bear) به عنوان بازارهای اصلی شناخته میشوند. تاریخ نشان داده است که دوره زمانی این بازارها حدود یک تا سه سال طول میکشد. روندی بلندمدت که میتواند حداقل برای سه دهه دوام بیاورد، بسیاری از روندهای اولیه را در خود حفظ میکند. روند بلندمدت در اکثر موارد به دلیل چارچوب زمانی (تایم فریم) خاص خود، به راحتی قابل تشخیص است. این روند بلندمدت برای یک دوره ۲۵ ساله چیزی جز تعدادی خط مستقیم نیست که به تدریج به سمت بالا یا پایین حرکت میکنند.
نگاهی گذرا به شاخص «S&P500» (فهرستی از ۵۰۰ سهام برتر در بازار بورس نیویورک و نزدک) بیاندازید. نمودار شاخص S&P500 بیانگر رشد بازارها از دهه ۱۹۸۰ تا اواسط سال ۲۰۰۰ را نشان میدهد که بیانگر صعود بازار تا انتهای قرن است. برای تشخیص روند بلندمدت که در نمودارهای سهام، قیمت جفتارزها و شاخصهای قیمت ظاهر میشوند، تحلیلگران باسابقه در بازار، از اندیکاتورهای «استوکاستیک» (Stochastics) استفاده میکنند. در کنار اندیکاتورهای استوکاستیک، میتوان از اندیکاتور «مومنتوم» (Momentum) نیز استفاده کرد که نرخ تغییر (ROC) نیز نامیده میشود. تایم فریم مرسوم برای شاخص مومنتوم، ۱۰ روزه است. نرخ تغییر (ROC) بهصورت فرمول زیر محاسبه میشود:
$$ROC = 100 (frac{Y}{Yx})$$
در این فرمول Y، بیانگر جدیدترین قیمت پایانی سهم است. همچنین Yx نیز نشاندهنده قیمت پایانی در چند روز قبل است؛ بنابراین اگر قیمت سهام امروز، در قیمتی بالاتر از قیمت ۱۰ روز پیش بسته شود، نقطه ارزش ROC، بالاتر از تعادل خواهد بود و به تحلیلگر نشان میدهد که قیمت در این محدوده خاص صعودی خواهد بود. در مقابل اگر قیمت پایانی امروز کمتر از قیمت پایانی ۱۰ روز کاری قبل باشد، نقطه موردنظر، زیر ارزش تعادلی خواهد بود و نشان میدهد که قیمتها به احتمال زیاد، روندی نزولی خواهند داشت.
تحلیلگران تکنیکال در محاسبه ROC توجه زیادی به دوره زمانی دارند. عمدتاً در دیدگاه بلندمدت به بازار، تحلیلگران تکنیکال از دورههای ۲۶ تا ۵۲ هفتهای برای Yx و در دیدگاه کوتاهمدت از دورههای ۱۰ روزه تا ۶ ماهه و گاهی بیشتر استفاده میکنند. تغییر در تعداد روزها یا هفتهها بهعنوان یک تایم فریم، میتواند جهت و مدت روند را بهصورتی بهتر و صحیحتر برای تحلیلگر مشخص کند.
روندهای میانمدت
در تمامی روندهای اصلی بازار، روندهای میانمدتی وجود دارند که جهت بازار در آنها به صورتی ناگهانی تغییر میکند. تحلیلگران تکنیکال به صورتی پیوسته به دنبال پاسخهایی برای این تغییر روندها هستند. رالیهای ناگهانی (بازه زمانی که قیمت سهام و شاخص بازار دائما رشد میکنند) و چرخشهای جهتدار در روندهای قیمتی، روندهای میانمدت را تشکیل میدهند. این روندهای میانمدت عمدتاً به دلیل تحولات سیاسی، اقتصاد یا سایر فاکتورهای موثر بر بازارهای مالی تشکیل میشوند.
تاریخ روند تکنیکال نشان میدهد که رالی در بازارهای گاوی قویتر و بازگشت به روند اولیه ضعیفتر است. در بازارهای خرسی نیز رالیهای کوتاهمدت و بازگشت به روند قبلی قویتر است. تاریخ تکنیکال همچنین نشان داده است که بازار خرسی و گاوی، دارای حداقل سه دوره میانمدت هستند. هر دوره میانمدت میتواند دو، شش و گاهی تا هشت هفته به درازا بکشد.
روندهای کوتاهمدت
روندهای کوتاهمدت، روندهای هستند که مدت زمان آنها بین چند روز تا چند هفته به درازا میکشد. روندهای بلندمدت از مجموعهای از روندهای کوتاهمدت و میانمدت شکل گرفتهاند. معمولاً نوسانگیران بازار به دنبال پیدا کردن پوزیشنهای خرید یا فروش در این روندهای کوتاهمدت هستند.
معاملات در روندهای کوتاهمدت نیازمند تجربه و تبحر بالایی است، زیرا در طی یک روز یا یک هفته ممکن است عوامل زیادی بر قیمتهای سهام یا داراییها تاثیر داشته باشند. با توجه به ریسکهای معاملات در روندهای کوتاهمدت، اغلب به سرمایهگذاران کوچک توصیه میشود که معاملات کوتاهمدت را محدود و بیشتر در پوزیشنهای معاملاتی بلندمدت وارد شوند.
تشخیص خط روند
روندها از جنبه مسیر قیمتی، به روندهای صعودی، نزولی یا خنثی تقسیم میشوند. هیچ روندی همواره صعودی یا نزولی نیست. قیمتها در طی زمان روندهای گوناگونی تجربه میکنند. در ادمه به صورت خلاصه، روندهای صعودی، نزولی و خنثی بههمراه برخی ویژگیهای آنها معرفی خواهد شد.
روند صعودی چیست؟
«روند صعودی» (Uptrend) یا بازار صعودی، وضعیتی است که بازارهای مالی یا داراییها، در جهتهای رو به بالا حرکت میکنند. در این بازار صعودی، قیمت دارایی در طی زمان افزایش مییابد. در روند صعودی، کفهای (یا سقفهای) تشکیل شده، بالاتر از کفهای (سقفهای) قبلی هستند. این روند، چرخه مطلوب سرمایهگذاران است، زیرا بهترین فرصتهای کسب سود در این روندها به وجود میآید. در چنین وضعیتی سفارشات خرید بیشتر از سفارشات فروش است.
روند نزولی چیست؟
«روند نزولی» (Downtrend) نیز زمانی است که بازارهای مالی و قیمتهای دارایی، جهتی رو به پایین دارند. در این حالت به مرور و گاهی حتی بسیار سریع، قیمت دارایی کاهش مییابد. در روند نزولی عمدتاً احساسات نزولی بر احساسات صعودی غلبه میکنند و بیشتر معاملهگران در سمت فروش ظاهر میشوند. در روند نزولی کفهای (یاسقفهای) تشکیل شده، پایینتر از کفهای (سقفهای) قبلی هستند. این روند چرخه مطلوب سرمایهگذاران نیست و افراد با دیدگاه کوتاهمدت و میانمدت سبد خود را نقد میکنند یا بخش اعظم آن را به فروش میرسانند.
در روند نزولی، سفارشات فروش بیشتر از سفارشات خرید است. به همین دلیل تعادل قیمتی در قیمتهای پایین حاصل میشود. روندهای نزولی گاهی میتوانند تا مدتها دوام داشته باشند.
روند خنثی چیست؟
«روند خنثی» (Sideways Trend) یا افقی، روندی است که قیمت دارایی یا سهام، حرکت خاصی ندارد. در این حالت، قیمت در حال حرکت به پهلو است. در این حالت، روند قیمت، مدتی بالا و سپس دوباره پایین میآید. در روند خنثی جهت قیمت را نمیتوان مشخص کرد. روند خنثی، یک فرآیند نگرانکننده برای سرمایهگذاران و معاملهگران است. آنها نمیتوانند در این وضعیت روند بازار را به خوبی تشخیص دهند. به عبارتی روند خنثی بیانگر بلاتکلیفی بازار است.
روند خنثی تا حد زیادی خطرناک تلقی میشود زیرا مشخص نیست که چه زمانی احساسات معکوس خواهد شد و تشخیص روند بازار بسیار دشوار میشود. سرمایهگذاران اغلب از چنین وضعیتی دوری میکنند.
تشخیص تغییر روند بازار
تشخیص سریع روند بازار، آرزوی هر معاملهگری در بازارهای مالی است. هرچه مسیر روند بازار سریعتر و زودتر تشخیص داده شود، پتانسیلهای کسب سود نیز به همان مقدار افزایش خواهد یافت. زمانبندی، شامل قیمت و زمانِ ایدهآل برای ورود به یک معامله است. «Breakout» یا یک حرکت عمودی قیمت بهسمت بالا، تعریف زمانبندی است. در زمینه تشخیص روند در بازارهای مالی، دو دیدگاه «تحلیل تکنیکال» (Technical Analysis) و «تحلیل بنیادی» (Fundamental Analysis) وجود دارد. در ادامه بهٰ صورت خلاصه این دو دیدگاه مرور خواهد شد.
نقش تحلیل تکنیکال در تشخیص روند بازار
در سادهترین تعریف، تحلیل تکنیکال (Technical Analysis)، از نمودارهای سهام برای مطالعه و تشخیص روند آینده سهام استفاده میکند. به عبارتی دیگر، تحلیل تکنیکال تلاش دارد تا با استفاده از گذشته قیمت سهام، آینده آن را پیشبینی کند. در مفهومی دیگر تحلیل تکنیکال از قیمتهای تاریخی سهام، داراییها، اوراق بهادار، شاخص قیمت و همچنین دادههای مربوط به حجم آنها، مسیر آینده و روند بازار را شناسایی میکند. تحلیل تکنیکال بر مبنای این جمله مشهورِ «تاریخ تکرار میشود» قرار دارد.
در مفهومی دیگر، تحلیل تکنیکال، فرآیند بررسی قیمتهای تاریخی سهام و کوششی جهت تعیین قیمتهای احتمالی آینده است. این موضوع توسط مقایسه روند انتظاری قیمتهای جاری با حرکت قیمتهای تاریخی قابل قیاس به منظور کسب یک نتیجه منطقی صورت میگیرد. تحلیلگران سنتی ممکن است این فرآیند را بهعنوان یک واقعیت به این شکل تعریف کنند که تاریخ خودش را تکرار میکند. گروهی دیگر نیز به این گفته بسنده میکنند که باید از گذشته پند گرفت.
زمان نقشی کلیدی در تحلیل تکنیکال بازی میکند و به طور عمده، تحلیل تکنیکال به دنبال استفاده از زمان است. به بیانی دیگر، هدف تحلیل تکنیکال، پیشبینی تغییرات قیمتی کوتاهمدت در شاخصهای بازار سهام، قیمت داراییها، جفتارزها یا ارزهای دیجیتال است. اصطلاح تحلیل تکنیکال برخلاف داشتن تعریفی ساده، مفهومی پیچیده برای سرمایهگذاری در بازارهای مالی است. در واقع تحلیل تکنیکال مطالعه قیمتها با ابزارهای سادهای مانند نمودار است.
به صورتی تاریخی، ریشه تحلیل تکنیکال از «نظریه داو» (Dow Theory) گرفته شده است. نظریه داو در اوایل سالهای 1900 توسط چارلز داو گسترش و توسعه یافت. اصول نظریه داو بهطور مستقیم یا غیرمستقیم واقعیاتی مانند روند طبیعی قیمتها، صعود یا نزول قیمت به واسطه دانستن اطلاعات کافی، تایید و تثبیت، تغییر روند قیمت به واسطه انعکاس حجم مبادلات، خطوط حمایت و مقاومت را در بر میگیرد. چارلز داو از جمله بزرگترین متفکرین مالی در دوره خود بود و برای نظریه خود، تلاشی خستگیناپذیر همراه با زمانی زیاد صرف کرد.
چارلز داو در اوایل قرن نوزدهم مطالعات خود ار آغاز کرد و طی یک قرن گذشته، کمتر معاملهگری در بازارهای مالی وجود دارد که نام و آوازه او را نشنیده باشد. به تعبیری، بازار بزرگ بورس نیویورک اولین مکانی است است نظریات داو را دنبال کرده است. مطالعات و تلاشهای چارلز داو در توسعه و گسترش مدرن تحلیل تکنیکال را نمیتوان بهطور کامل درک کرد. او توانست با الهام از اصول طبیعی و تجربی و نیز بررسی تاریخی نوسانات سهام، نظریات خود را گسترش دهد.
مرور کلی مبانی فکری چارلز داو نشان میدهد که تمرکز نظریات او بر روی حرکات قیمت سهام بوده است. تحلیلگران مالی پس از داو موفق شدند روش جدید تحلیل تکنیکال را به دنبال کردن قیمت سهام، تکمیل نمایند. در مجموع، تحلیل تکنیکال به بررسی حرکت قیمت بازار با استفاده از تجزیه و تحلیل سه فاکتور کلیدی بازار یعنی قیمت، حجم اطلاعات و بهره میپردازد، در بین این سه فاکتور، قیمت اولین عامل تحلیل تکنیکال است؛ در حالیکه تغییرات در دو عامل دیگر بهطور عمده برای تایید صحت روند قیمت شناسایی شده، مورد استفاده قرار میگیرند.
مانند هر نظریهای، تحلیل تکنیکال دارای یک سری اصول مختص به خود است. «جان مورفی» (John Murphy) از شناختهشدهترین تحلیلگران بازارهای مالی، اصول تحلیل تکنیکال را بهصورت زیر طبقهبندی کرده است:
- همه چیز در قیمت لحاظ شده است.
- قیمتها بر اساس روندها حرکت میکنند.
- تاریخ تکرار میشود.
جمله «همه چیز در قیمت لحاظ شده است» پایه و اساس تحلیلِ تکنیکال است. یک تحلیلگر تکنیکال در ابتدا به این باور رسیده است که هر چیزی بتواند در قیمت تأثیرگذار باشد که میتواند شامل عوامل سیاسی، بنیادی، جغرافیایی و یا سایر فاکتورها باشد، در قیمت یک سهم لحاظ شده است. اساس و بنیان تحلیل تکنیکال بر تعیین قیمتها توسط تعادل در عرضه و تقاضا است. بهعبارتی دیگر، تحلیل تکنیکال، خوشبینی یا بدبینی افراد در بازار های مالی را نشان میدهد.
از آنجا که همه سرمایهگذاران در خصوص قیمت، توافق ندارند، بنابراین عامل تعیینکننده در هر نقطه زمانی برابر است با تقاضا یا عرضه سهام که خود ناشی از وجود تعداد زیادی از افراد با نگرشی خوشبینانه یا بدبینانه است. همچنین، علاوه بر خوشبینانه یا بدبینانه بودن سرمایهگذاران، اندیکاتورهای تکنیکال متعددی نیز در این امر نقش دارند. فرض اساسی و مهم در تحلیل تکنیکال این است که طی دورههای زمانی مختلف، روندهایی در قیمتهای سهام شکل گرفته و ادامه مییابد. منطق چنین فرضیهای این است که سرمایهگذاران اطلاعات را بهطور برابر دریافت و تفسیر نمیکنند، بهعبارت دیگر برخی معاملهگران آن را زودتر دریافت میکنند و یا اینکه بهتر از دیگران آن را ارزیابی میکنند.
فرآیندی که در آن قیمتها از طریق اطلاعات جدید تعدیل میشوند، تعدیل «تدریجی» (Gradual Adjustment) در راستای قیمت نام دارد. همچنان که سهام از تعادل پیشین به سطوح جدید تعدیل میشوند، قیمت نیز در راستای آن به روند جدید تغییر پیدا میکند. تحلیلگران تکنیکال فرض میکنند که فرآیند تغییر از تعادل پیشین به تعادل جدید میتواند توسط خود سهام و یا بازار سهام مشخص شود؛ بنابراین درک فوری تغییر رابطه عرضه و تقاضا به اخذ اقدامات مناسب کمک شایانی میکند.
برخی اشکال تحلیل تکنیکال، اندیکاتورهای تکنیکی و اوسیلاتورهایی را براساس قیمت قبلی داراییها یا روند قبلی شاخص ایجاد میکنند. این اندیکاتورها و اوسیلاتورها، برای توسعه سیستم معاملهگری و تشخیص روند بازار بسیار کاربردی و مفید هستند. سایر اشکال تحلیل تکنیکال نیز شامل الگوهای بازگشتی و کلاسیک هستند که در این نوشتار و در بخشهای بعد بررسی خواهند شد؛ بنابراین معاملهگران میتوانند با استفاده از فرمهای مختلفی از تحلیل تکنیکال مانند خطوط روند، پرایس اکشن و اندیکاتورها مختلف، روندهای صعودی و نزولی بازار را تشخیص دهند.
بهعنوان مثال ممکن است خطوط روند یک جهت را برای روند نشان دهند، اما اندیکاتوری مانند «شاخص قدرت نسبی» (RSI) قدرت آن روند را در هر نقطه از زمان مشخص کند. یک روند صعودی به صورتی کلی با افزایش قیمت نشان داده میشود. هیچ روندی همیشگی صعودی و یا نزولی نیست و همیشه نوساناتی در قیمت سهام و یا شاخصهای سهام وجود خواهد داشت. با استفاده از ابزارهای تحلیل تکنیکال میتوان، جهت روندهای صعودی و نزولی قیمت دارایی را تا حد زیادی شناسایی کرد.
این موضوع کمک شایانی به معاملهگران و تحلیلگران بازار خواهد کرد تا بتوانند در تشخیص روند بازار عملکرد بهتری داشته باشند. البته تشخیص مطلوب روند بازار صرفاً با تحلیل تکنیکال امکانپذیر نیست و معاملهگر باید اطلاعاتی در زمینه وضعیت و شرایط اقتصادی، صنعت و شرکت موردنظر گردآوری کند. این موضوعات در تحلیل بنیادی بررسی میشود که در ادامه بحث خواهد شد.
نقش تحلیل بنیادی در تشخیص روند بازار
تحلیل بنیادی روشی برای ارزیابی و سنجش ذاتی یک دارایی و تجزیه و تحلیل عواملی است که میتوانند بر قیمت آینده آن تاثیر بگذارند. تحلیلگران بنیادی هر چیزی را که میتواند بر ارزش ذاتی سهام یا دارایی تاثیر بگذرارد بررسی میکنند. این فاکتورها میتوانند از عوامل کلان اقتصادی مانند وضعیت اقتصادی و شرایط صنعتی خاص تا عوامل خرد نظیر اثربخشی و ساختار مدیریتی شرکت باشد. این شکل از تجزیه و تحلیل، براساس رویدادها و تاثیرات خارجی و همچنین صورتهای مالی و روندهای صنعت است.
هدف نهایی تحلیل بنیادی این است که سرمایهگذار به عددی برسد که بتواند آن را با قیمت فعلی دارایی مورد نظر مقایسه کند. در چنین حالتی چنانچه ارزش ذاتی دارایی مورد بررسی از قیمت فعلی دارایی مورد نظر پایینتر باشد، ممکن است فرد اقدام به خرید کند، زیرا انتظار دارد در آینده قیمت سهم به ارزش ذاتی آن نزدیک شود. بنابراین تحلیل بنیادی روشی برای تعیین ارزش واقعی یا ارزش عادلانه دارایی است. تحلیلگران بنیادی به طور عمده به دنبال سهامی هستند که بالاتر و یا پایینتر از ارزش ذاتی خود معامله میشوند.
تحلیلگر بنیادی به طور معمول در ابتدا وضعیت کلی اقتصاد و سپس صنعت خاصی را بررسی میکند، در ادامه نیز عملکرد شرکت را برای کشف ارزش منصفانه دارایی مورد نظر مطالعه میکند. به طور معمول کاربرد تحلیل بنیادی در بازار سهام است. اما میتوان از آن برای ارزشگذاری هر نوع اوراق بهاردار، اوراق قرضه و یا حتی اوراق مشتقه نیز استفاده کرد.
اگر شما در زمان خرید سهام، ساختار مدیریتی شرکت، روندهای اقتصادی و یا سیاسی را در خرید خود مد نظر قرار میدهید، در حال تحلیل بنیادی از بازار هستید. مشکل تعریف کلمه بنیادی در این است که میتواند هر چیزی را که مربوط به وضعیت اقتصادی یک شرکت است در نظر بگیرد. عوامل بنیادی میتوانند در دو دسته کلی شامل، عوامل کیفی و عوامل کمی دستهبندی شوند:
- تحلیل بنیادی کمی: تحلیل بنیادی مربوط به اطلاعاتی است که بتوان آنها را با آمار، ارقام و مقادیر نشان داد. مانند روند فروش، سودآوری و درآمد عملیاتی یک شرکت.
- تحلیل بنیادی کیفی: تحلیل بنیادی کیفی نیز مربوط به ماهیت و استاندارد یک دارایی است نه در اعداد و مقادیر آن. تحلیل بنیادی کیفی نسبت به تحلیل بنیادی کمی، کمتر ملموس است. مانند اثربخشی مدیریت یا نام و نشان تجاری شرکت. برای مثال شرکت کوکاکولا را در نظر بگیرید. هیچ تحلیلی از کوکاکولا بدون در نظر گرفتن نام تجاری آن کامل نیست. هر کسی میتواند شرکتی که آب گازادار و قند (برای تولید نوشابه) میفروشد، تأسیس کند، اما تعداد کمی از شرکتها برای میلیاردها نفر شناخته شدهاند. انگشت گذاشتن بر روی ارزش بازاری کوکاکولا بسیار دشوار است؛ اما میتوانید مطمئن باشید که این یک عنصر اساسی در تداوم موفقیت شرکت است.
چهار اصل کلیدی که تحلیلگران بنیادی همواره باید در مورد یک شرکت در نظر بگیرند، به صورت زیر است:
- مدل کسب و کار: شرکت دقیقاً چه میکند؟ این سوال آنقدرها هم ساده نیست. اگر مدل کسب و کار شرکتی مبتنی بر فروش فست فود است، آیا کل درآمد خود را از این طریق به دست میآورد؟ یا فقط از یک حق امتیاز استفاده میکند؟ بنابراین ساختار درآمدی شرکت به صورت کاملی قابل مشاهده نیست.
- مزیت رقابتی: موقیت بلندمدت یک شرکت تا حد زیادی به دلیل توانایی آن در داشتن مزیت رقابتی و حفظ آن است. مزایای رقابتی قدرتمند، مانند نام تجاری کوکاکولا و تسلط مایکروسافت بر سیستم رایانههای شخصی باعث ایجاد یک خندق در اطراف یک تجارت میشود که آنها را از رقبا محافظت میکند، تا از رشد و سود برخوارد شوند. وقتی یک شرکت به مزیت رقابتی پایدار میرسد، سهامداران میتوانند از چندین دهه پاداش خوب برخوردار شوند.
- مدیریت: برخی عقیده دارند که مدیریت، مهمترین معیار برای سرمایهگذاری در شرکت است. این بیان منطقی است. اگر رهبران شرکت نتوانند برنامهها را به درستی اجرا کنند، حتی بهترین مدل تجاری نیز محکوم به شکست است. اگرچه ملاقات و ارزیابی واقعی مدیران برای سهامداران دشوار و گاهی غیر ممکن است، اما میتوان در وبسایت شرکتها، روزمه و سوابق کاری افراد برتر و اعضای هیئت مدیره را بررسی کرد. از این طریق میتوان مشاهده کرد که آنها در کارهای قبلی تا چه اندازه موفق بودهاند و تخصصهای آنها تا چه اندازه با فعالیتهای شرکت مرتبط است.
- حاکمیت شرکتی: حاکمیت شرکتی، سیاستهای موجود در شرکت را نشان میدهد که بیانگر روابط و مسئولیتهای بین مدیریت، مدیران و ذینفعان است. این سیاستها در اساسنامه شرکت همراه با قوانین و مقررات شرکت تعریف و تعیین شده است. میتوان با مشاهده اساسنامه شرکت متوجه شد که آیا مدیران به حقوق صاحبان سهام و منافع سهامداران احترام میگذارند یا خیر.
در نهایت مهم است که در کنار صنعت شرکت، پایگاه مشتری، سهم شرکت از بازار، رشد صنعت، رقابت، مقررات و چرخههای تجاری را مورد توجه قرار دهید. یادگیری نحوه عملکرد این صنعت به سرمایهگذار، درک عمیقتری از سلامت مالی شرکت میدهد. دیدگاه بنیادی در مقابل دیدگاه تکنیکال قرار دارد که تمامی اطلاعات لازم برای تشخیص روند دارایی یا سهام را از نمودارهای قیمت بهدست میآورد. در حالی که در تحلیل بنیادی به عوامل خارج از حرکت قیمتی و نمودار قیمتی نگاه میشود.
تحلیل بنیادیابزارها و تکنیکهای مختلفی وجود دارند که میتوانند در تحلیل بنیادی مورد استفاده قرار بگیرند. این ابزارها به دو دسته تقسیمبندی میشوند:
- «تحلیل از بالا به پایین» (Top-Down Analysis): تجزیه و تحلیل از بالا به پائین، دیدی وسیعتر از اقتصاد را در بر میگیرد. تحلیل از بالا به پایین از کل بازار شروع و سپس به یک بخش، صعنت و در نهایت به یک شرکت خاص محدود میشود.
- «تحلیل از پایین به بالا» (Bottom-Up Analysis): در تجزیه و تحلیل از پائین به بالا، تحلیل از یک سهم خاص شروع و با در نظر گرفتن همه عواملی که بر قیمت آن تاثیر میگذارند، گسترش مییابد.
تحلیل بنیادی به طور معمول برای ارزیابی قیمت سهام انجام میشود؛ اما میتواند برای طیف وسیعی از داراییها مانند اوراق بهادار و یا حتی فارکس و ارزهای رمزنگاری شده مورد استفاده قرار بگیرد. ابزارهایی که تحلیلگران بنیادی استفاده کنند، بسته به نوع داریی مورد مطالعه متفاوت است.
بهعنوان مثال، معاملهگران سهام میتوانند از صورتهای مالی، ارقام مربوط با فروش، سود، درآمد عملیاتی، سود هر سهم و سایر اقلام موجود در آن را استخراج کنند و به مقایسه آنها در دورههای مختلف بپردازند؛ در حالیکه معاملهگران فارکس ممکن است بیانیههای منتشر شده توسط بانکهای مرکزی، روندهای سیاسی و قیمتهای جهانی کامودیتیها را به منظور تشخیص روند بازار پیگیری کنند. تحلیل بنیادی عمدتاً توسط سرمایهگذاران بلندمدت برای شناسایی سهام با قیمت مناسب که چشمانداز مطلوبی دارند، مورد استفاده قرار میگیرد.
تحلیلگران سهام همچنین از تحلیل سهام برای ایجاد اهداف و توصیههای قیمتی به مشتریان استفاده میکنند. مدیران شرکتها و حسابداران مالی نیز از تحلیل بنیادی برای تحلیل سودآوری و کارایی شرکت و مقایسه شرکت با رقبا استاده میکنند. در وضعیت روند صعودی، معاملهگر ممکن است تصور کند تا زمانی که شواهدی مبنی بر شروع تغییر روند وجود نداشته باشد، روند صعودی به مسیر خود ادامه دهد.
در چنین وضعیتی، اکثر معاملهگران پس از تشخیص روندی صعودی در بازار، اقدام به خرید میکنند تا از روند صعودی تشکیل شده، سود ببرند. در روندهای نزولی نیز معاملهگران بیشتر بر روی فروش یا کم کردن حجمهای خریداری شده قبلی تمرکز میکنند. روندهای نزولی در بیشتر موارد در نقطهای معکوس میشوند. با ادامه روند نزولی و رسیدن قیمت به نقاط حمایتی، معاملهگران بیشتری برای خرید وارد میشوند. این امر ممکن است منجر به یک تغییر روند از نزولی به صعودی شود.
از طرفی ممکن است روندها توسط تحلیلگران بنیادی مورد استفاده قرار بگیرد. تحلیلگران بنیادی برخلاف تحلیلگران تکنیکال که چارتگرا هستند، تا حد زیادی بر فاکتورهایی مانند تغییرات درآمد، سود شرکت، فروش، قیمت نهادهها، معیارهای اقتصادی یا تجاری و حتی احساسات سرمایهگذاران متمرکز هستند. بهعنوان مثال ممکن است تحلیلگر بنیادی با مرور درآمدهای شرکت متوجه شود که درآمدهای شرکت در چهار فصل اخیر روندی افزایشی داشته است. این موضوع بیانگر یک روند مثبت است که ممکن است منجر به ایجاد یک روند صعودی و یا افزایش قدرت یک روند صعودی شود.
«وارن بافت» (Warren Buffett) از مشهورترین سرمایهگذران و ثروتمندن جهان، مروج تحلیل بنیادی است. یک تفاوت آشکار بین تحلیل گران بنیادی و تکنیکال در نگرشهای زمانی آنان است. تحلیلگران بنیادی عمدتاً دیدگاه بلندمدت و تحلیلگران تکنیکال به طور عمده دیدگاهی کوتاهمدت دارند. تکنیکالیستها در بیشتر موارد به نوسانگیری از تغییرات لحظهای قیمت سهام میپردازند. انگیزههای تحلیلگر تکنیکالی نیز بیشتر توسط روانشناسی بازار هدایت میشود.
تحلیل بنیادی نیز همانند تحلیل تکنیکال همیشه موفق نیست. به عبارتی، این واقعیت تایید میشود که همواره سهامی که در قیمتی پایینتر از ارزش ذاتی خودشان معامله میشوند در آینده به قیمت ذاتی خود نخواهند رسید. در واقع قیمت واقعی سهام یا ارزش ذاتی آن تحت تاثیر فاکتورهای بسیار زیادی است که ممکن است برخی از آنها توسط تحلیلگر بنیادی نادیده گرفته شده باشد. از همینرو سرمایهگذاران و تحلیلگران هنگام ارزیابی پتانسیلهای سودآوری شرکت، اغلب در کنار تحلیل بنیادی از تحلیل تکنیکال نیز برای اطمینان و اعتبار بخشی بیشتر به تحلیلهای خود استفاده میکنند.
با توجه به اهمیت تحلیل و تشخیص روند بازار، «سایت» اقدام به انتشار فیلم آموزش اندیکاتورهای تحلیل روند برای تحلیل تکنیکال در بورس و بازارهای مالی کرده که لینک آن در ادامه آورده شده است.
- برای مشاهده فیلم آموزش اندیکاتورهای تحلیل روند برای تحلیل تکنیکال در بورس و بازارهای مالی + اینجا کلیک کنید.
نقش خطوط روند در تشخیص روند بازار چیست؟
یک روش مرسوم برای تشخیص روند بازار، استفاده از خطوط روند است. خطوط روند شامل خطهایی هستند که از بالاترین قیمتها یا پایینترین قیمتها رسم میشود تا مسیر قیمتی سهم برای معاملهگر را مشخص کنند. خط روند نیز شامل خطوط روند صعودی یا نزولی است. در روند صعودی، خط روند مجموعهای از پایینترین سطوح قیمتی را به هم متصل میکند و یک سطح حمایتی برای قیمتهای آینده ایجاد میشود.
در روند نزولی نیز، خط روند مجموعهای از بالاترین سطوح قیمتی را به هم متصل میکند و یک سطح مقاومتی برای قیمتهای آینده ایجاد میشود. بنابراین از خطوط روند صعودی و نزولی میتوان برای شناسایی نقاط حمایتی و مقاومتی قیمت سهام یا شاخص استفاده کرد. اگرچه خطوط روند در تشخیص روند بازار بسیار کاربردی و مفید هستند، اما گاهی نیاز است که مجدداً ترسیم شوند.
برای مثال در طی یک روند صعودی، ممکن است قیمت به زیر خط روند نفوذ کند، اما این لزوماً به این معنی نیست که روند پایان یافته است؛ ممکن است قیمت به زیر خط روند برود و از آنجا روند افزایشی خود را ادامه دهد. در چنین وضعیتی ممکن است خط روند برای بازتاب عملکرد جدید، از نو ترسیم شود.
هرچه تعداد برخوردهای خطوط روند با قیمت سهام بیشتر باشد، قابلیت اطمینان و اعتبار آن خط روند نیز به دنبال آن بالا خواهد رفت. به عبارتی در آینده نیز انتظار خواهد رفت که مجدداً این خطوط را لمس کند. «نقاط مقاومت» (Resistance) و «حمایت» (Support) یک سهم نیز نقشی مهم در تشخیص روند بازار دارند. خطوط روند حمایت و مقاومت اغلب با خط روند اشتباه گرفته میشوند. این خطوط نشان میدهند که روند صعودی و نزولی قبلی در کجا با مقاومت و حمایت روبهرو شده است.
حمایت و مقاومت دو عامل مهم برای شناسایی روند بازار هستند، زیرا یک روند صعودی تمایل به شکستن مقاومت قبلی دارد. همچنین یک روند نزولی ممکن است سطوح قبلی حمایت قیمتی را بشکند. معمولاً زمانی که قیمت، سطح حمایت قبلی را میشکند، میتواند سیگنالی برای تضعیف روند صعودی باشد و ممکن است به زودی روند صعودی تغییر فاز پیدا کند و وارد مدار نزولی شود. همچنین زمانی که قیمت، مقاومت پیشروی خود را با قدرت رد کند، میتوان گفت روند صعودی قوی در سهم وجود دارد و انتظار میرود همچنان روند صعودی تا مقاومت بعدی سهم، ادامه دااشته باشد.
میتوان خطوط حمایت و مقاومت برای یک سهم را با رسم خطوطی بهدست آورد. ترسیم خطوط برای پیدا کردن مقاومتها و حمایتهای پیش روی سهم به صورتی دقیق نیاز به تجربه زیادی دارد. پیدا کردن دقیق این نقاط میتواند معاملهگر را در شناسایی دقیقتر روند بازار تا حد زیادی یاری کند. خطوط حمایت و مقاومت را میتوان در نقاط با ازدحام قیمت بیشتر جستجو کرد.
نقاط قیمتی که قبلاً در آن محدوده، با یک حجم زیاد، تغییر فاز صعودی به نزولی یا نزولی به صعودی وجود داشته است را میتوان در شناسایی نقاط حمایت و مقاومت بکار برد. در شکل بالا خط روند و نقاط حمایت سهم به خوبی نشان داده شده است.
در نهایت ذکر این نکته بسیار مهم است که خطوط حمایت و مقاومت در تایم فریمها یا دورههای زمانی طولانی نسبت به خطوط حمایت و مقاومت در تایم فریمها و دورههای زمانی کوتاه، قابلیت اطمینان بالاتری دارند.
بنابراین خطوط حمایت و مقاومت با نمودار قیمتی هفتگی، قابلیت اطمینان بسیار بالاتری از خطوط حمایت و مقاومت نمودار قیمتی روزانه همان دارایی دارند. همچنین نوع نمودار مورد استفاده معاملهگر در رسم نقاط حمایت و مقاومت سهم یا دارایی مهم است. در یک «نمودار خطی» (Line Graph) که فقط قیمتهای پایانی را نشان میدهد، خطوط حمایت در پایینترین محدوده افت قیمت پایانی و خطوط مقاومت نیز در بالاترین قیمت پایانی نشان داده میشوند.
نمودارهای میلهای «OHLC» (نمودارهایی که چهار قیمت بازگشایی (O)، بسته شدن (C)، بالاترین قیمت (H) و پایینترین قیمت (L) را نشان میدهند) میتوانند به شکل بهتری خطوط حمایت و مقاومت را نشان دهند و تغییرات گذرا و لحظهای را در نظر نمیگیرند به این معنی که برای رسم حمایت در قیمتهای بازگشایی یا بسته شده دارایی، به این که کدام قیمت کمتر است نگاه میشود و حمایت رسم میشود.
در مقابل، برای رسم نقاط مقاومت با قیمتهای بازگشایی یا بسته شده دارایی، به اینکه کدام قیمت بیشتر است نگاه میشود و براساس آن مقاومت سهم یا دارایی مشخص خواهد شد. در «نمودارهای شمعی» (Candlestick Charts) نیز همانند نمودار OHLC تغییرات گذرا و لحظهای در نظر گرفته نمیشود و بنابرین سایههای کندل در نظر گرفته نمیشوند.
نقاط حمایتی و مقاومتی سهم تاثیر بسیار زیادی در شناسایی روند بازار در بورس، فارکس و ارزهای دیجیتال دارند و از این منظر ، بسیار مهم و حیاتی هستند. معاملهگر در نقاط حمایتی، در صورت گرفتن تاییدیه از سایر اندیکاتورها و همچنین حجم بالای معاملات، اقدام به خرید میکند. همچنین در نقاط مقاومت قیمتی، معاملهگر ممکن است به صورت موقت تا تعیین تکلیف روند و این که آیا قیمت میتواند محدوده مقاومتی را رد کند یا خیر، دارایی مورد نظر را بفروشد.
از سوی دیگر، خطوط حمایت و مقاومت در نمودار «» (Point and Figure chart) به آسانی قابل مشاهده هستند. زیرا خطوط حمایت به سادگی در بالای قلهها و خطوط مقاومت در پایینترین کفها تشکیل میشوند.
اندیکاتورهای تشخیص روند بازار
معاملهگران روندگرا تلاش میکنند تا سود را از روند بازار تفکیک کنند. رویکرد معاملاتی مبتنی بر تشخیص روند بازار سعی میکند تا از طریق تحلیل تکنیکال، حرکت یک دارایی یا شاخص را در یک جهت خاص شناسایی و از آن سود کسب کند. روشهای متعدی برای این هدف وجود دارد. اندیکاتورهای گوناگونی برای تشخیص روند بازار توسط تحلیلگران استفاده میشود.
متداولترین اندیکاتورها در تشخیص روند که به صورتی گسترده توسط تحلیلگران بازارهای مالی، فارکس و ارزهای دیجیتال شده استفاده میشوند، شامل اندیکاتورهای زیر هستند:
- میانگین متحرک (MA)
- اندیکاتور همگرایی-واگرایی میانگین متحرک (MACD)
- اندیکاتور قدرت نسبی (RSI)
- اندیکاتور حجم موجود (OBV)
- اندیکاتور میانگین حرکت جهتدار (ADX)
- اندیکاتور باند بولینگر (Bollinger Bands)
- اندیکاتور فیبوناچی (Fibonacci)
- اندیکاتور (Commodity Channel | CCI)
- اندیکاتور پارابولیک سار (Parabolic SAR indicator)
- اندیکاتور انحراف معیار (Standard Deviation)
اندیکاتور میانگین متحرک برای تشخیص روند بازار
میانگین متحرک یک ابزاری تحلیل تکنیکال است که دادههای قیمت را با ایجاد میانگینهای پیوسته (چند روزه، هفتگی، ماهانه و ..) هموار میکند. به عبارتی در میانگین متحرک یک خط بر روی قیمت یا شاخص رسم میشود که میانگین ساده یا وزنی قیمتهای گذشته است. میانگین متحرک از طریق میانگینگیری در دورههای مختلف، تا حد زیادی شوکهای قیمتی یا پرشهای موجود در قیمت را هموار و سبب پیشبینی دقیقتر حتی برای سایر اندیکاتورها نیز خواهد شد. میانگین متحرک میتواند در یک دوره زمانی خاص (۱۰ روزه، ۲۰ دقیقهای، ۳۰ هفتهای یا هر بازه مورد نظر تحلیلگر) انجام بگیرد. میانگین متحرکهای محبوب برای معاملهگران بیشتر شامل موارد زیر میشوند:
- میانگین متحرک ۲۰۰ روزه
- میانگین متحرک ۱۰۰ روزه
- میانگین متحرک ۵۰ روزه
روشهای مختلفی برای استفاده از میانگین متحرک وجود دارد. اولین مورد زاویه میانگین متحرک است. اگر خط میانگین متحرک برای مدتی طولانی به صورت افقی حرکت کند، احتمالا قیمت دارایی یا شاخص، روند خاصی ندارد. در صورتی که خط میانگین متحرک زاویهدار باشد، احتمالاً روند صعودی در حال شکلگیری است.
تقاطع میانگین متحرکها
«تقاطع میانگین متحرکها» (Crossovers) نیز روش دیگری برای تشخیص روند بازار است. با ترسیم میانگین متحرک ۲۰۰ روزه و ۵۰ روزه در نمودار قیمتی، هنگامی که میانگین متحرک ۵۰ روزه از میانگین متحرک ۲۰۰ روزه بیشتر میشود، سیگنال خرید صادر خواهد شد. همچنین سیگنال فروش نیز زمانی صادر میشود که میانگین متحرک ۵۰ روزه به زیر میانگین متحرک ۲۰۰ روزه حرکت کند.
بازههای زمانی میانگین متحرک را میتوان با توجه به تایم فریم مورد استفاده معاملهگر تغییر داد. میانگین متحرک ساده به تمامی نقاط قیمتی، وزن یکسانی میدهد. میتوان در کنار میانیگن متحرک ساده از میانگین متحرک نمایی (EMA) نیز استفاده کرد که بر خلاف میانگین متحرک ساده به تمامی نقاط قیمتی وزن یکسانی ارائه نمیدهد و به نقاط قیمتی نزدیکتر نسبت به نقاط قیمتی قدیمیتر، وزن بیشتری میدهد.
همچنین هنگامی که قیمت زیر میانگین متحرک باشد، میتوان از آن به عنوان سیگنال خرید استفاده کرد و زمانی که قیمت در بالای میانگین متحرک قرار بگیرد، سیگنال فروش صادر خواهد شد. البته با توجه ابنکه نوسانات در قیمت بیشتر از نوسانات در میانگین متحرک است، این روش، مستعد سیگنالهای کاذب زیادی نیز خواهد بود. میانگین متحرک همچنین میتواند به عنوان حمایت یا مقاومت برای قیمت دارایی یا شاخص عمل کند.
اندیکاتور همگرایی-واگرایی میانگین متحرک (MACD) برای تشخیص روند بازار
اندیکاتور مکدی یا همگرایی-واگرایی میانگین متحرک (MACD) در گروه اوسیلاتورها قرار دارند. اندیکاتور اوسیلاتور یک ناحیه اشباع خرید و یک ناحیه اشباع فروش دارد. از جمله استراتژیهای اساسی مکدی این است که در هیستوگرام زیر نمودار، خطوط MACD در کدام طرف صفر قرار دارند. اگر خطوط MACD برای مدت زمانی طولانی بالای صفر باشند، قیمت سهام یا شاخص، روندی صعودی دارد. اما اگر خطوط MACD برای مدت زمانی طولانی زیر صفر باشند، آنگاه روند قیمتی سهام و یا شاخص احتمالاً نزولی خواهد بود.
همچنین «تقاطع خطوط» (Line Crossovers) میانگین متحرک نیز میتوانند سیگنالهای خرید یا فروش صادر کنند. MACD دو خط دارد. تقاطع خط مکدی (خط آبی) و خط سیگنال (قرمز) سیگنال خرید یا فروش خواهد بود. اگر خط آبی، خط قرمز را از پایین به سمت بالا قطع کند، سیگنال خرید صادر خواهد شد. اما اگر خط آبی خط قرمز را از بالا به پایین قطع کند، آن گاه سیگنال فروش صادر خواهد شد. ترکیب اندیکاتور MACD با سایر اندیکاتورها، مانند شاخص قدرت نسبی (RSI) میتواند تحلیلی دقیقتر به معاملهگر ارائه کند و تصمیماتی قابل اعتمادتر بگیرد.
اندیکاتور قدرت نسبی (RSI) برای تشخیص روند بازار
اندیکاتور قدرت نسبی (RSI) نیز همانند MACD در گروه اوسیلاتورها قرار میگیرد. دامنه RSI بین صفر تا ۱۰۰ قرار دارد؛ از همینرو RSI، اطلاعاتی متفاوت از MACD ارائه میدهد. ناحیه اشباع خرید و اشباع فروش را میتوان با RSI مشخص کرد. زمانی که مقدار عددی RSI بالای ۷۰ میرود، قیمت سهام یا شاخص در وضعیت اشباع خرید قرار میگیرد و سیگنال فروش صادر خواهد شد. همچنین در صورتی که مقدار عددی RSI کمتر از ۳۰ شود، قیمت سهام یا شاخص در وضعیت اشباع فروش قرار خواهد گرفت و سیگنال خرید صادر میشود.
در روندهای صعودی قوی، ممکن است مقدار RSI، تا مدتها بر روی مقدار ۷۰ و فراتر از آن باقی بماند. برای روندهای نزولی قوی نیز، مقدار RSI میتواند تا مدتها ۳۰ و حتی بسیار پایینتر از آن قرار بگیرد. اندیکاتور RSI شاخصی بسیار محبوب و بسیار کاربردی در بین معاملهگران است. این اندیکاتور یک شاخص پیشرو است. دلیل این موضوع نیز به خاطر سطوح مقاومتی و حمایتی است که در اوسیلاتور قرار دارد و با نزدیک شدن به این محدودهها هشدارهای خرید یا فروش برای معاملهگران فعال خواهد شد.
سادگی استفاده و تحلیل و همچنین قابلیت اطمینان مناسب، این اندیکاتور را به شاخصی جذاب برای شناسایی و تشخیص روند بازار تبدیل کرده است.
اندیکاتور حجم موجود (OBV) برای تشخیص روند بازار
حجم معاملات به تنهایی یک اندیکاتور با ارزش در بازار مالی است. در بسیاری از موارد، میتوان به تنهایی از حجم معاملات به عنوان معیاری برای تشخیص روند بازار استفاده کرد. اندیکاتور «حجم موجود» (On-Balance Volume | OBV) معیاری برای فشار اضافی خرید یا فروش است. در حالت ایدهآل، حجم باید روندها را تایید کند. به عبارتی برای اطمینان از تغییر یک روند، حجم یک معیار کلیدی است. به بیانی دیگر افزایش قیمت باید با افزایش اندیکاتور OBV نیز همراه باشد.
در شکل فوق افزایش قیمت با افزایش OBV همراه شده است. اندیکاتور OBV در نقاط حمایتی و مقاومت سهم اهمیت بیشتری پیدا میکند. در صورتی که در نقاط حمایتی، حجمی بیش از حجم معمول معامله شود، احتمالا میتواند سیگنالی برای تغییر روند باشد. در شکل بالا افزایش OBV با افزایش قیمت بیتکوین در نقطه حمایتی همراه شده است.
اندیکاتور میانگین حرکت جهتدار (ADX) برای تشخیص روند بازار
اندیکاتور ADX معیاری برای دنبال کردن روند است و قدرت و ضعف حرکت قیمت سهام را اندازهگیری میکند. هرچه مقدار اندیکاتور ADX بیشتر باشد، روند قیمتی قویتر خواهد بود و برعکس.
اندیکاتور ADX بسیار محبوب است و اغلب همراه با سایر اندیکاتورها برای ایجاد یک سیستم معاملهگری ترکیب میشود. هنگامی که اندیکاتور ADX به صورتی روشن و واضح به سمت بالا حرکت نکند، بیاننگر بازاری با روند خنثی است. در چنین وضعیتی، فرد نباید وارد معامله شود.
در حالتی که نمودار «+DI» از نمودار «-DI» بیشتر باشد، احتمالاً روند بازار صعودی (یا گاوی) خواهد شد. همچنین در حالتی که نمودار +DI از نمودار -DI کمتر باشد، احتمالاً روند بازار نزولی (یا خرسی) خواهد شد. در مجموع پیشنهاد میشود که اندیکاتور ADX به تنهایی مورد استفاده قرار نگیرد و با سایر اندیکاتورها ترکیب شود تا نتایجی قابل اطمینانتر حاصل شود.
اندیکاتور باند بولینگر (BB) برای تشخیص روند بازار
اندیکاتور «باند بولینگر» (Bollinger Bands) مجموعهای شامل سه خط و بیانگر نوسان است. این سه خط، نشاندهنده محدوده قیمتی است که در گذشته، سهم در آن معامله شده است. از این اندیکاتور برای پیدا کردن نقاط اشباع خرید و اشباع فروش استفاده میشود. وقتی که مقدار قیمت از بخش باند بالایی به طرف بالا بیرون بزند، وارد منقطه اشباع خرید شدهایم. در این حالت احتمالاً قیمت، روند نزولی پیدا میکند تا خود را به بخش داخلی باند برساند. همچنین در صورتی که قیمت از بخش پایینی باند به طرف پایین نفوذ کند، وارد منطقه اشباع فروش خواهیم شد و احتمالاً قیمت، روند صعودی به خود خواهد گرفت تا خود را به بخش داخلی باند برساند.
اندیکاتور فیبوناچی (Fibo) برای تشخیص روند بازار
«اندیکاتور اصلاحی فیبوناچی» (Fibonacci Retracement) با در نظر گرفتن دو نقطه افراطی (یکی قله و دیگری نقطه اول شروع حرکت) ایجاد میشود و این فاصله را بر اعداد فیبوناچی تقسیم میکند و خطوطی به سمت قیمت رسم میشود. این مناطق به معاملهگران کمک میکنند تا نقاط حمایتی سهم را در زمان روند نزولی پیدا کنند.اندیکاتور فیبوناچی از پرکاربردترین و قابل اعتمادترین اندیکاتورها در بین تحلیلگران تکنیکال است. مقدار عددی ۶۱/۸ درصد از اهمیت بالایی برخوردار است و احتمال تغییر روند در این محدوده از بقیه نقاط بالاتر است.
اندیکاتور CCI برای تشخیص روند بازار
اندیکاتور «کانال کالا» (Commodity Channel | CCI) شاخصی برای گستردگی بازار است که برای تعیین روندهای صعودی یا نزولی غالب هر روز استفاده میشود. با تفریق مقدار کم از مقدار زیاد و تقسیم آن بر 2، این شاخص به دست میآید که بین +100 تا -۱۰۰ قرار دارد. اگر مقدار اندیکاتور CCI مثبت باشد، بازار به احتمال زیاد گاوی (صعودی) و در صورتی که منفی باشد، احتمالاً بازار خرسی (نزولی) خواهد بود.
اندیکاتور پارابولیک سار (PSAR) برای تشخیص روند بازار
«اندیکاتور پارابولیک سار» (Parabolic SAR indicator) یا PSAR از جمله اندیکاتورهای محبوب در تحلیل تکنیکال است که اغلب برای تعیین تغییرات لحظهای قیمت استفاده میشود. اندیکاتور PSAR به صورت یک نقطهچین است. هنگامی که روند سهم صعودی است، نقطهچینها در قسمت پایین قیمت قرار دارند. این محدوده به طور عمده منطقه احتمالی تغییر روند است.
سیگنالهای خرید و افزایش سفارشات خرید در این محدوده قابل مشاهده است. همچنین زمانی که نقطهچینها در قسمت بالای قیمت قرار میگیرند، هشداری برای شروع روند نزولی ارائه میدهند. در این محدوده افزایش سفارشات فروش و کاهش قیمتی در بیشتر موارد قابل مشاهده است.
اندیکاتور انحراف معیار (Standard Deviation) برای تشخیص روند بازار
اندیکاتور «انحراف معیار» (Standard Deviation) یک معیار آماری است که چگونگی پراکندگی قیمت در اطراف میانگین قیمتی را نشان میدهد. هرچه انحراف معیار نسبت به نوسانات میانگین داراییها یا شاخص بازار بیشتر باشد، نوسانات قیمتگذاری روز به روز بیشتر خواهد شد که بیانگر نوسانات شدید است.
در مجموع میتوان گفت که اندیکاتورها نقشی اساسی در تشخیص روند بازار دارند. نکته مهم در زمینه اندیکاتورها، کاربرد درست اندیکاتورها و همچنین استفاده از ترکیبی از اندیکاتورها است که بهترین استراتژی معاملهگری را برای فرد نتیجه میدهد چرا که کاربرد همگی اندیکاتورها ممکن است باعث سردرگمی بیشتر معاملهگر شود و احتمال نتایج اشتباه نیز برای وی بالا خواهد رفت.
تشخیص روند بازار فارکس
تحلیل بنیادی در بازارهای مالی و به ویژه بازار ارزها، تا حد زیادی مورد سوءتفاهم واقع شده است. تحلیل بنیادی تنها در مورد شرایط پیشِ روی اقتصاد یک کشور نیست و اگر به درستی درک شود شامل تجزیه و تحلیل احساسات افراد نیز هست. به بیانی دیگر تحلیل بنیادی با پیشبینیها، انتظارات اقتصادی در مورد تورم، تولید ناخالص داخلی (GDP)، اشتغال و … ارتباط دارد. این انتظارات ممکن است کوتاهمدت یا بلندمدت باشد.
به عبارتی ترکیب دقیق شکلگیری انتظارات به صورتی پیوسته و همیشگی در حال تغییر است. به بیانی دیگر این دیدگاه مشابه با ساختار اساسی در پشت جنبشهای ارزی است که مشابه کشفیات اخیر در زمینه بوزون هیگز (Higgs Boson) است. در آن کشف بزرگ ثابت شد که الکترونها هنگام عبور از میدان بوزون هیگز، جرم خود را دریافت میکنند. در بازارهای مالی و قیمت داراییهای مالی نیز میتوان بیان کرد که قیمت داراییها با عبور از زمینه ای مملو از نیروهای بنیادی و تکنیکالی جهت و روند خود را به دست میآورند.
به عبارتی در این زمینه احساسات، یک پل و کانال انتقال بین انتظارات اقتصادی کوتاهمدت و بلندمدت هستند و به طور مستقیم براساس قیمت عمل میکنند و به تشخیص روندها کمک خواهند کرد. با توجه به اهمیت و نقش احساسات در تحلیل بنیادی و تشخیص روند بازار، معاملهگران باید تشخیص دهند که محرکهای اصلی بازار چه عواملی را شامل میشوند. طیفی از فاکتورهای بنیادی و تکنیکالی در تشخیص این خط روند موثر هستند.
در بازار فارکس در کنار تحلیل تکنیکال، معاملهگران زمان بیشتری را صرف تحلیل بنیادی میکنند زیرا فاکتورهای بنیادی نقشی اساسی در ایجاد روندهای صعودی و نزولی و در نتیجه تشخیص خطوط روند دارند. در این زمینه باید تفاوتهای تحلیل تکنیکال و بنیادی را بیشتر روشن کرد. تحلیل تکنیکال یک تحلیل استاتیک و بر نقشهبرداری از قیمت متمرکز است.
در تحلیل تکنیکال تمامی آنالیزهای انجام شده جهت تشخیص روند صعودی یا نزولی در فضایی دو بعدی از زمان و قیمت قرار دارد. تحلیلگران بنیادی علاوه بر دو بعد فوق، یک بعد دیگر را در شناسایی و تشخیص روند به کار میبرند. نیروهای بنیادی سومین بعد در تحلیل بنیادی است و به صورتی گسترده مورد استفاده معاملهگران در بازار فارکس و همچنین ارزهای دیجیتال قرار میگیرد. نیروهای بنیادی بسیار پویا هستند.
نیروهای بنیادی در تحلیل بنیادی را میتوان در دو دسته شامل نیروهای رشد و نیروهای افول طبقهبندی کرد. نیروهای رشد شامل عوامل زیر است:
- بهبود فنآوری
- نوآوری
- رشد اقتصادی
- انتظارات مثبت به رشد در آینده
- افزایش اشتغال
- و سابر عوامل موثر بر بهبود وضعیت اقتصاد کلان
نیروهای افول نیز شامل رکود اقتصادی، افزایش بیکاری و به طور کلی بدتر شدن وضعیت نماگرهای اقتصادی کلیدی کلان اقتصادی را شامل میشود. مهم ترین فاکتورهای بنیادی تاثیرگذار بر تشخیص روند بازار در فارکس که باید مورد توجه معاملهگران در بازار قرار بگیرد به صورت زیر است:
- قیمت کامودیتیها
- بیانیههای بانکهای مرکزی کشورهای عمدتاً صنعتی و توسعهیافته
- اَبر واژهها در بیانیههای بانک مرکزی
قیمت کامودیتیها
قیمت نفت خام، بازتابی از خوشبینی یا بدبینی بلندمدت در مورد رشد اقتصادی جهان از منظر تحلیلگران اقتصادی و مالی است. افزایش ناگهانی قیمت نفت خام در پاسخ به بحرانهای ژئوپلیتیکی یا اختلالات عرضه، در تاریخ قیمتهای نفت خام بارها تکرار شده است.
از سوی دیگر با بهبود شیوهها و فناوری استخراج نفت نیز توانایی اوپک برای کنترل عرضه و قیمت نفت خام نیز به تدریج کاهش یافته است. همچنین تلاش کشورها بر جایگزینی منابع تجدیدپذیر به جای سوختهای فسیلی نیز قدرت مانور نفت در اقتصاد جهانی را طی سالهای اخیر کاهش داده است. با این وجود همچنان نفت جایگاه اول مصرف انرژی در جهان را در اختیار دارد. به عنوان مثال کانادا صادرکننده خالص شیلهای نفتی است و دلار کانادا تحت تاثیر قیمت نفت قرار دارد.
اگر قیمت نفت در حال افزایش باشد، آنگاه تقاضا برای دلار کاناد افزایش خواهد یافت و سبب افزایش برابری دلار کانادا در برابر سایر ارزها خواهد شد. معاملهگر فارکس با داشتن این اطلاعات میتواند تا حد زیادی روند بازار و برابری دلار کانادا در برابر سایر ارزها را شناسایی کند و برای کسب سود اقدام کند. برای سایر کامودیتیها نیز وضع به همین شکل خواهد بود.
به عنوان مثال مس یک فلز با اهمیت و زیرساخت بسیاری از صنایع است. افزایش انتظارات در جهت رشد اقتصادی و به ویژه در چین منجر به افزایش تقاضای جهانی برای مس خواهد شد. از آنجا که استرالیا صادر کننده مس است بنابراین واحد پول استرالیا ارزی است که پتانسیل تاثیرپذیری از نوسانات قیمت مس در بازار جهانی را دارد و پیگیری روند آن میتواند در شناسایی روند قیمت جفتارزها در بازار فارکس بسیار مهم و ضروری باشد.
بیانیههای بانک مرکزی
بیانیههای بانکهای مرکزی در کشورهایی که ارزهای آنها در برابر همدیگر در بازار جهانی معامله میشوند، تا حد زیادی ممکن است به شناسایی و تشخیص روندهای بازار کمک کند. به عنوان مثال هدفگذاری تورم یا نرخ بهره توسط بانک مرکزی حاوی پیامهای مفیدی برای بازار است. در صورتی که بانک مرکزی انگلیس نرخ تورمی بالاتر از نرخ فعلی را در بیانیه خود هدفگذاری کند، میتواند پیامی از رونق اقتصادی در دوره هدفگذاری تورم باشد و سبب تقویت واحد پولی این کشور در برابر سایر ارزها شود.
معاملهگر با دانستن این موضوع میتواند پوزیشنهای معاملاتی سودآوری را شناسایی کند و از نوسانات قیمتی جفتارزها در برابر همدیگر، کسب سود کند.
ابر واژهها در بیانیههای بانک مرکزی
در این حالت معاملهگر باید اَبَر واژه یا پرتکرارترین واژهها را از بیانیههای بانکهای مرکزی کشورهای بیشتر توسعهیافته یا صنعتی (نظیر آمریکا، چین، کانادا، آلمان، انگلیس، فرانسه، سوئد، ژاپن و ایتالیا) شناسایی کند. این کار برای برای درک دیدگاههای بانکهای مرکزی این کشورها نسبت به متغیرهای کلیدی مانند رشد، تورم و نرخ بهره انجام میشود. به عبارتی وقتی واژهای در بیانیه بانک مرکزی یک کشور به تعداد فراوان تکرار میشود، بیانگر اهمیت و جایگاه آن واژه در آینده قیمتی ارز آن کشور است و در شناسایی روند ارزِ کشور بسیار مفید و کاربردی خواهد بود.
برای مشاهده اَبَر واژههای بیانیههای بانک مرکزی میتوان از وبسایت «Planet Forex» استفاده کرد تا فراوانی واژهها در بیانیههای بانک مرکزی کشورهای مختلف را شناسایی کنید. به عنوان مثال اَبَر واژههای مربوط به یک بیاننامه بانک مرکزی انگلستان در سال ۲۰۱۷ به صورت زیر بوده است:
اَبَر واژه فوق نشان میدهد که واژههای Inflation و MPC پرتکراترین واژهها در بیانیه بانک مرکزی انگلیس در سال ۲۰۱۷ بوده است که گویای اهمیت این متغیر در چشماندازه آینده پوند در برابر سایر داراییها خواهد بود.
لینک وبسایت Planet Forex: «+»
نقش احساسات در تشخیص روند بازار
جفتارزها در بازار فارکس، بازتابی از احساسات افراد و معاملهگران این بازار است. معاملهگر میتواند با استفاده از اندیکاتورهایی، احساسات غالب صعودی یا نزولی را تشخیص و در نتیجه روند بازار را شناسایی کند. از مهمترین اندیکاتورها در این زمینه «نمودارهای شکست قیمتی» (Price Break Charting) هستند. نمودارهای شکست خط، از جمله نمودارهای بسیار کاربردی و مفید به شمار میروند. این نمودارها به خوبی جهت احساسات را نشان میدهند و تا حد زیادی به معاملهگر میگویند که احساسات غالب در بازار در دوره مورد بررسی، نزولی است یا صعودی؟
مهمترین و پرکاربردترین نمودار شکست خط، نمودار سه خط شکست است. در این نمودار چنانچه یک کندل برگشتی (سفید رنگ) ایجاد شود که از سه کندل قبلی خود بالاتر قرار بگیرد، گفته میشود که احساسات در بازار صعودی است. در این حالت معاملهگر میتواند روند را شناسایی و با توجه به صعودی بودن احساسات در این حالت، اقدام به خرید کند. نمودارهای شکست خط، بهصورتی گسترده توسط تحلیلگران در بازار فارکس و ارز دیجیتال برای تشخیص روند بازار استفاده میشوند.
در حالتی که یک کندل برگشتی سیاه رنگ تشکیل شود که از سه کندل قبلی خود پایینتر باشد، احساسات نزولی غالب خواهد شد و معاملهگر در بازار فارکس و ارز دیجیتال بیشتر به دنبال موقعیتهای فروش خواهد بود. برای گرفتن تاییدیه در این حالت، باید نمودارهای سه خط شکست در تایم فریمهای مختلف بررسی شوند تا با اطمینان بیشتری در مورد روند قیمتی جفتارزها در برابر همدیگر قضاوت کرد.
به عبارتی در حالتی که در ۳ تایم فریم مختلف در مورد ورود به یک پوزیشن تصمیم میگیرید، نسبت به حالتی که تنها با یک تایم فریم وارد پوزیشن معاملاتی میشوید، قابلیت اطمینان و اعتبار بالاتری دارید. به عنوان مثال در نمودار بالا، آخرین کندل ثبت شده، از ۳ کندل قبلی خود بالاتر رفته و تغییر رنگ از قرمز به سفید داده است. در این حالت احساسات صعودی در بازار حاکم شده است و احتمالاً روند بازار صعودی (گاوی) خواهد شد.
برخی نکات خاص در زمینه تشخیص روند در بازار فارکس
در جهان پرشتاب رویدادهای ژئوپلیتیک امروزی، شناسایی و تشخیص روند بازار و همچنین خرید و فروش ارز بر مبنای آن، نیاز به نظارت و مطالعه حجم زیادی از دادهها و اطلاعات دارد. در دهه اخیر نسبت به دنیای امروز، تجزیه و تحلیل بازار و شناسایی روند آن، به پارامترهای کمتری بستگی داشت. با گسترش جهانی شدن و استفاده از اینترنت، الگوریتمها، رباتها و هوش مصنوعی رقیبی برای معاملهگران انسانی شدهاند و نمیتوان در شناسایی روندها و معاملهگری نسبت به آنها بیتفاوت بود.
نقش معاملهگران غیرانسانی در شناسایی روند بازار و همچنین شناسایی فرصتهای خرید و فروش در بازار جفتارزها، امروزه بیش از هر زمان دیگری گسترش پیدا کرده است. در ادامه برخی از مهمترین معاملهگران غیرانسانی معرفی شدهاند که میتوانند در شناسایی روند بازار و شناسایی فرصتهای کسب سود، به یاری انسانها بیایند.
رباتها
رباتها گونهای از سیستمهای معاملاتی خودکار هستند که براساس الگوریتمها (یا مجموعهای از قواعد)، دادهها را به اطلاعاتی تبدیل و سیگنالهای معاملاتی ایجاد میکنند. رباتها معاملات را براساس یک دستیار تخصصی انجام میدهند که به حساب کاربر متصل است. این دستیار تخصصی با استفاده از زبان FIXED کدگذاری شده است. رباتهای کنونی (تا سال ۲۰۲۱) از هوش بالایی برخوردار نیستند و نمیتوانند اشتباهات قبلی خود را تصحیح کنند. این رباتها فقط قیمت را مشاهده میکنند و رویدادهای بنیادی موثر بر تغییر روند و قیمتها را نمیتوانند لحاظ کنند.
با این وجود این رباتها بسیار محبوب هستند زیرا معاملهگران در تلاش برای یادگیری نحوه بهبود معاملات خود، تا حد زیادی تنبل هستند. از سوی دیگر تعداد رباتها در دنیای کنونی، در حال افزایش است زیرا فروش ربات هم آسان و هم متقاضیان آن در سطح دنیا افزایش یافته است. در مجموع رباتها میتوانند در شناسایی روند بازار به معاملهگران انسانی کمک زیادی کنند زیرا حجم بزرگی از اطلاعات را برای معاملهگر خلاصه میکنند. اما همچنان رباتها به دلیل عدم استفاده از تحلیل بنیادی، دارای یک نقص بزرگ هستند.
هشدارها
در معاملات غیرانسانی، هشدارها نیز به صورتی گسترده استفاده میشوند. هشدارها، پرایس اکشن را کنترل میکنند و سپس برای ایجاد سیگنال در صورت وقوع، تغییر داده میشوند. هشدارها همانند رباتها میتوانند اطلاعات اضافی و بیشتری در اختیار معاملهگر انسانی قرار دهند تا بتوانند برای تشخیص روند بازار به صورتی بهتر عمل کنند.
هشدارهای معاملات اجتماعی
معاملات اجتماعی به عنوان نوعی دستیار معاملهگری ظاهر میشوند. بسیاری از وبسایتها فهرست معاملهگران و همچنین عملکرد آنان را در اختیار افراد قرار میدهند. مشتری میتواند معاملات هر شخص را در جدول ردهبندی ملاحظه و کپی کند. این رویکرد منبعی جدید برای شناسایی روند بازار خواهد بود. البته چنین رویکردی چالشهای جدیدی را برای معاملهگران فراهم میکند.
مشتری اطلاعات بیشتری در مورد هر معامله ندارد. اما با این وجود چون این فهرست بیانگر بهترین عملکردها نیز هست، میتواند دیدی برای تشخیص روند بازار در اختیار معاملهگر قرار دهد. این اطلاعات اگرچه کافی نیستند، اما مفید خواهند بود.
تشخیص روند با کندل و اندیکاتور
در زمینه کندلهای تغییر روند، دیدگاهها و انواع مختلفی از کندلها وجود دارند. یک دسته بسیار مهم از کندلهای تغییر روند، «کندلهای دوجی» (Doji Candlestick) هستند. کندل دوجی یک الگوی شمعی است که بیانگر ضعف و شروعی برای تغییر یک روند است. بسته به این که کندل دوجی در چه نقطهای از نمودار قیمت ظاهر میشود، میتوان در مورد تغییر روند از نزولی به صعودی یا صعودی به نزولی اظهار نظر کرد.
تشخیص روند با کندل
کندل دوجی به طور معمول یک کندل کوتاه است و در حالت عادی بدنه ندارد یا اگر دارد، بسیار کوچک است. این کندل نشان میدهد که قیمتهای بازگشایی و بسته شدن دارایی در یک سطح هستند و یا بسیار بهم نزدیک بودهاند. از دیدگاه روانشناسی بازار، یک کندل دوجی نشاندهنده این است که در بازار بلاتکلیفی یا عدم اطمینان وجود دارد و نه خریداران و نه فروشندگان قادر نیستند که قیمت را به سطوحی قابل توجه منتقل کنند. این موضوع بیانگر ضعف در روند و احتمالاً آغازی برای تغییر یک روند است.
برای اهمیت بیشتر و همچنین اعتبار بیشتر کندل دوجی، این کندل باید در محدودههای حمایتی یا مقاومتی یا در زمان اشباع خرید یا فروش تشکیل شود. در صورتی که روند مورد بررسی دارای کندلهای دوجی زیادی باشد، بررسی آن نیز کماهمیتتر خواهد شد. کندل دوجی بسته به اندازه بدنه و طول سایه آن نامهای مختلفی دارد. در چنین نقاطی برای تغییر روند در کنار کندل دوجی باید حجم معاملاتی را نیز مورد توجه قرار دارد. به عبارتی، حجم معاملات یک پارامتر کلیدی برای اطمینانبخشی به تغییر روند است.
کندلهای دوجی
کندالهای دوجی شامل کندلهای زیر است:
- پادراز
- سنجاقکی
- قبری
- ستاره صبحگاهی
دوجی پادراز
کندل دوجی با سایههای بلندِ بالا و پایین را «دوجی پادراز» (Long-Legged Doji) مینامند. سایههای طولانی نشان میدهد که در طی جلسه معاملاتی، قیمت بازگشایی و بسته شدن سهم برابر بوده است. این کندل نشاندهنده عدم قطعیت زیاد و عدم جهتدهی در بازار است. در این حالت زمانی که روند نزولی، قیمت بسته شدن سهم را به قیمتی پایینتر از قیمت بازگشایی سهم نمیبرد، احتمالاً روند نزولی ادامه نخواهد یافت و از نزولی به صعودی تغییر جهت خواهد داد.
دوجی سنجاقکی
کندل دوجی با سایه طولانی در پایین را «دوجی سنجاقکی» (Dragonfly Doji) مینامند. دوجی سنجاقکی در روند نزولی اهمیت بیشتری دارد زیرا دارای پیامدهای صعودی است و نشان میدهد که فروشندگان توانستهاند قیمت را طی جلسه معاملاتی کاهش دهند، اما نتوانستند آن را پایین نگه دارند. بنابراین دوجی سنجاقکی در کل نشانه اولیهای برای اتمام روند نزولی و احتمالاً شروع یک روند صعودی است. معمولاً حجم زیاد در این محدوده اعتبار بیشتری برای برگشت قیمتی از حالت نزولی به صعودی فراهم میکند.
دوجی قبری
دوجی با سایه بلندِ بالا و بدون سایه پایین را «دوجی قبری» (Gravestone Doji) مینامند زیرا شکل ظاهری آن شبیه به سنگ قبر است. دوجی سنگ قبر برخلاف دوجی سنجاقک در روند صعودی اهمیت بیشتری دارد زیرا نشان میدهد که در طی جلسه معاملاتی، خریداران قیمت را افزایش دادهاند، اما نتوانسهاند قیمت را در سطحی بالا نگه دارند. به تعبیر معاملهگران حرفهای، زمین را واگذار کردند.
دوجی سنگ قبر به طور معمول نشاندهنده پایانی بر روند صعودی و احتمال آغاز یک روند نزولی و اصلاح قیمتی خواهد بود. به ویژه اگر کندل سنگ قبر با حجمی بالا یا به تعبیری حجمی مشکوک همراه باشد، احتمال شروع روند نزولی قویتر خواهد شد.
دوجی ستاره صبحگاهی
الگوی دوجی دیگری نیز مانند «ستاره صبحگاهی» (Morning Star) وجود دارد که در ردیف الگوهای بازگشتی قرار میگیرند. الگوی ستاره صبحگاهی از سه کندل تشکیل شده است و کندل میانی، ستاره را تشکیل میدهد. دوجی ستاره صبحگاهی دارای بدنه واقعی بسیار کوتاه است و شبیه علامت ریاضی بهاضافه (+) است. الگوی ستاره صبحگاهی هشداری جدی برای شروع تغییر روند است. در این محدوده نیز همانند سایر انواع کندلهای دوجی، حجم، معیاری اساسی و مهم و به عبارتی در نقش یک تایید کننده ظاهر میشود.
بهطور کلی، کندل دوجی شاخصی خنثی است که اطلاعات کمی را ارائه میدهد. علاوه بر این، دوجی یک اتفاق معمول نیست؛ بنابراین، ابزار قابل اعتمادی برای تشخیص مواردی مانند برگشت قیمت به شمار نمیآید. وقتی کندل دوجی ظاهر میشود، همیشه قابل اعتماد نیست. هیچ اطمینانی وجود ندارد که قیمت پس از کندل تأیید، در جهت مورد انتظار ادامه داشته باشد. اندازه دم یا سایه دوجی، همراه با اندازه کندل تایید، گاهی اوقات میتواند به این معنی باشد که نقطه ورود برای معامله، فاصله زیادی با محل توقف ضرر دارد.
این بدان معناست که معاملهگران باید مکان دیگری را برای توقف ضرر بیابند یا شاید نیاز به کنار گذاشتن معامله داشته باشند زیرا زیان زیاد توقف، ممکن است پاداش احتمالی معامله را توجیه نکند. به عبارتی «ریسک به جایزه» (Risk to Riward) معامله بسیار بالا باشد. برآورد پاداش احتمالی یک معامله با کندل دوجی نیز میتواند دشوار باشد زیرا الگوهای شمعی معمولاً اهداف قیمتی را ارائه نمیدهند. بنابراین تکنیکهای دیگر، مانند الگوها، اندیکاتورها یا سایر استراتژیها برای خروج از معامله در مواقع سودآور مورد نیاز است.
تشخیص روند با اندیکاتور
در کنار کندلهای دوجی، برخی دیگر از الگوهای بازگشتی نیز وجود دارند که میتوانند هشداری برای تغییر روند باشند. الگوهای بازگشتی نشان میدهند که روند موجود به پایان رسیده است و احتمال معکوس شدن روند وجود دارد. الگوهای بازگشتی نقش بسیار مهمی در تشخیص روند بازار دارند. الگوهای بازگشتی، سیگنالهایی برای ورود یا خروج به معاملهگر ارسال میکنند. با این وجود ممکن است روند در این محدودهها بلافاصله معکوس نشود و وارد یک محدوده «رِنج» (Range) شود و مدتی در یک کانال خنثی حرکت کند.
در ادامه برخی از مهمترین الگوهای بازگشتی مورد بررسی قرار میگیرند.
الگوی سه کلاغ سیاه
الگوی «سه کلاغ سیاه» (Three Black Crows) یک الگوی بازگشتی است که از سه کندل نزولی تشکیل شده است. در صورتی که در یک روند صعودی این الگو ظاهر شود، باید بهصورتی جدی مورد توجه قرار بگیرد. در صورت وجود یک حجم بزرگ در این محدوده با احتمال زیاد روند از صعودی به نزولی تغییر فاز خواهد داد.
الگوی سقف دو قلو
«الگوی سقف دو قلو» (Double Tops Patterns) در انتهای یک روند صعودی و در جایی که قیمت به سطح مقاومت قبلی برسد و نتواند آن را رد کند، تشکیل میشود. در نتیجه دو قله قیمتی تقریباً مشابه، تشکیل خواهد شد. نقطه ورود در این الگو زمانی است که در محدوده بین دو قله، قیمت به پایینترین محدوده خود رسیده است. نقطه خروج نیز زمانی است که قیمت به قله قبلی نزدیک شده است. نکته بسیار مهم در این محدوده حجم معاملات است. زیرا حجم در قله دوم به مراتب کمتر از قله اول است. گاهی ممکن است الگوی سقف دو قلو، در ادامه یک قله دیگر تشکیل دهد و یک «الگوی سه گانه» (Triple Top Pattern) ایجاد شود.
الگوی کف دو قلو
الگوی «کف دو قلو» (Double Bottom) مشابه الگوی سقف دو قلو با تفاوتهایی جزئی است. این الگو عمدتاً پایان یک روند نزولی و شروع احتمالی یک روندی صعودی را نشان میدهد. این الگو دارای دو کف قیمتی در محدوده قیمتی مشابهی است که اغلب در یک محدوده حمایتی ایجاد شده است. همانند درهای که در الگوی سقف دو قلو وجود دارد، ارتفاع قلهای که بین دو کف الگو تشکیل میشود برای اهداف پیشبینی قیمت دارایی، بسیار مهم است.
در این محدوده نیز حجم معاملاتی اهمیت بسیاری دارد. در یک الگوی کف دو قلوی ایدهآل، در کف دوم نسبت به کف اول حجم کمتر است. همانند الگوی سقف دو قلو، در الگوی کف دو قلو نیز یک کف دیگر نیز میتواند تشکیل شود که به آن الگوی سهگانه گفته میشود. الگوی کف دو قلو، سیگنال ورود مهمی دارد. مرحله اول زمانی است که قیمت در سطح دوم نتواند حمایت قبلی را بشکند یا به عبارتی در این محدوده حمایت شود. الگوی کف دو قلو، زمانی سیگنالی قابل اطمینانتر ارائه میکند که شکست حمایت با افزایش حجم همراه باشد که به آن اعتبار میبخشد.
الگوی سر و شانه سقف
الگوی «سر و شانه سقف» (Head and Shoulders Top) از مهمترین و معتبرترین الگوهای بازگشتی است. الگوی سر و شانه ممکن است در کف یا در سقف تشکیل شود. الگوی سر و شانه سقف بیشتر در انتهای یک روند صعودی شکل میگیرد. شرط تشکیل الگوی سر و شانه این است ابتدا شانه چپ تشکیل شود و سپس سر و شانه راست برای این الگو شکل بگیرد.
الگوی سر و شانه سقف زمانی شکل میگیرد که در یک روند صعودی، یک قله بالاتر با یک قله در ارتفاعی پایینتر دنبال شود. نتیجه، تشکیل سه قله است که قله مرکزی، سر را تشکیل میدهد که بالاتر از دو قله دیگر خواهد بود و دو قله دیگر شانهها هستند که در دو طرف آن قرار دارند. شانهها نیازی به اندازه یا ارتفاع یکسان ندارند، اما هر دو شانه باید از سر پایینتر باشند.
خطی که دو دره کنار شانهها را بههم متصل میکند خط گردن را تشکیل میدهد. وقتی این خط به سمت پایین شکسته شود، الگوی سر و شانه سقف تکمیل میشود و سیگنالی برای شروع روند نزولی است. در این وضعیت در بازار سهام عمدتاً فروشندگان زیاد و خریداران کمتر میشوند.
در بازار فارکس نیز در این حالت بیشتر پوزیشنهای معالاتی بر روی فروش باید متمرکز شوند. نیازی نیست که خط گردن افقی باشد، اما اگر خط گردن شیب صعودی داشته باشد، الگو ضعیفتر است. هنگامی که قیمت، خط گردن را میشکند، اغلب یک عقبنشینی (یا پولبک) وجود دارد زیرا قیمت دوباره خط گردن را با حجمی کم آزمایش میکند. این پولبک نشاندهنده یک فرصت دوم برای وارد شدن به یک فروشِ کوتاهمدت است.
الگوی سر و شانه کف
لگوی «سر و شانه کف» (Head and Shoulders Down) به طور معمول در انتهای یک روند نزولی تشکیل میشود. زمانی که این الگو در کف تشکیل شود میتواند سیگنالی برای خرید و شروعی برای تغییر روند از نزولی به صعودی باشد. الگوی سر و شانه کف مشابه الگوی سر و شانه سقف است با این تفاوت که در این حالت به جای سه قله، سه کف قیمتی تشکیل میشود.
شانهها دو کف قیمتی هستند و سر در وسط هر دو شانه و در یک کف قیمتی پایینتر از هر دو شانه قرار دارد. نیازی نیست که دو شانه اندازه یا ارتفاع یکسانی داشته باشند؛ اما کف قیمتی آنها باید از کف قیمتی سر در الگو بالاتر باشد.
سیگنال ورود برای الگوی سر و شانه کف، خطی است که دو قله را در دو طرف سر متصل میکند و خط گردن را تشکیل میدهد. هنگامی که این خط به سمت بالا شکسته میشود، الگو تکمیل و سیگنال ورود صادر میشود. همچنین نیازی نیست که خط گردن افقی باشد، اما اگر خط گردن در جهت روند نزولی به سمت پایین شیب داشته باشد، الگو ضعیفتر است. پایین سر و شانهها بهطور کلی نسبت به قسمت بالای سر و شانهها کمتر قابل اعتماد هستند. بنابراین، عاقلانه نیست که قبل از شکلگیری کامل الگو و شکست خط گردن به آن وارد شوید.
الگوی کف گرد (یا نیم دایره پایین)
«الگوی کف گرد» (Rounding Bottom Pattern) یک الگوی بازگشتی بلندمدت نادر است که گاهی در نمودارهای بلندمدت مشاهده میشود. شکلگیری این الگو معمولاً چند ماه تا چند سال طول میکشد. مدت زمان شکلگیری قسمت گرد باعث میشود که تشخیص آن دشوار باشد. ظاهر آن مشابه قسمت فنجان در «الگوی فنجان و دسته» است. برخلاف الگوی فنجان و دسته، الگوی کف گرد، بیشتر در انتهای یک روند نزولی یا در یک بازار بلندمدت ظاهر میشود.
در الگوی کف گرد، نرخ کاهش قیمتها کند میشود و سرانجام به صورت ملایم و گاهی پرشتاب افزایش مییابد. زمان لازم برای شکلگیری نیمه چپ الگو، یعنی کاهش قیمتیِ کند، باید مشابه زمان لازم برای شکلگیری نیمه راست الگو باشد.
حجم همراه با این الگو در تایید این الگوی کف گرد بسیار مهم است. حجم باید در ابتدای الگو زیاد باشد و با کند شدن آهنگ کاهش قیمت به سمت پایین، باید به تدریج حجم کمتر و کمتر شود. هنگامی که قیمت تغییر میکند و شروع به دور شدن از کف میکند، حجم نیز باید افزایش یابد.
تشخیص روند بازار ارزهای دیجیتال
در برابر فاجعه همهگیری کرونا، دنیا شاهد شتاب سریع حرکت از اقتصاد فیزیکی به سمت اقتصاد دیجیتال بود. این امر در هیچ کجا به اندازه خدمات مالی و روشهای پرداخت و همچنین کاهش چشمگیر در استفاده از پول نقد، مشهود نبوده است. در آینده نیز، هم در بازارهای مالی و هم اقتصاد واقعی، این نقش بیشتر خواهد شد که ناشی از ترکیبی از فناوریهای جدید، سیاست عمومی و اشتیاق کارآفرینانه است.
پیامدهای احتمالی ارزهای دیجیتالی و پرداخت الکترونیکی به یک حوزه تحقیقاتی داغ در دنیای امروز تبدیل شده است. گسترش و استفاده جهانی از اینترنت و تلفنهای همراه به توسعه انواع جدیدی از پول و پرداختهای مالی کمک کرده است. به طور خاص، ارزهای دیجیتال و پرداختهای الکترونیکی برای انجام معاملات مالی، مناسب و موثر معرفی شده است.
مانند کیف پول موبایل، این نوآوریهای مالی که طیف وسیعی از تأثیرات را بر جنبههای مختلف بازارهای مالی و اقتصاد گستردهتر به همراه دارد، توجه روزافزون دانشگاهیان، شرکتها و دولتها را به خود جلب کرده و به یک موضوع داغ جهانی برای تحقیقات تبدیل شده است. با توجه به پیچیدگیهای خاص در زمینه ارزهای دیجیتال، شناسایی و تشخیص روند بازار ارزهای دیجیتال نسبت به بازار بورس، اوراق قرضه و فارکس بسیار سختتر است.
این امر به دلیل پیچیدگیهای ارزهای دیجیتال، جنبههای مقبولیت، قوانین و مقررات کشورها و همچنین محدودیتهای استخراج و فروش در کشورهای مختلف است. به عبارتی دیگر قوانین و مقررات یکسانی همانند بازار فارکس برای ارزهای دیجیتال وجود ندارد و سردرگمی در این بازار بسیار بیشتر است. اما در مجموع میتوان روندهای قیمتی را با استفاده از تحلیلهای بنیادی و تکنیکال و همچنین بررسی برخی دیگر از عوامل موثر بر روند ارزهای دیجیتال مشخص کرد.
در کنار تحلیل تکنیکال که مبتنی بر اندیکاتورها و کندلشناسی است باید برخی ویژگیهای خاص ارزهای دیجیتال را مطالعه کنیم تا بتوان روند ارزهای دیجیتال را به خوبی شناسایی کرد. امروزه نمیتوان به سادگی ارزهای دیجیتال را تعریف کرد. پاسخ به این مساله که آیا آنها پول یا کالا هستند کمی پیچیده است زیرا ارزهای دیجیتال، داراییهایی دیجیتال با الگوریتم بلاکچین هستند که نیاز به طرف مقابل بانک مرکزی را از بین برده است.
از دیدگاه نظارتی نیز کشورهای مختلف تعاریف متفاوتی از ارزهای دیجیتال ارائه دادهاند. در وبسایت بایننس میتوانید اطلاعاتی جامع در زمینه ارزهای دیجیتال، ارزش بازاری، قیمت ارزها، و همچنین روندهای قیمتی آنها را مشاهده کنید.
چالشهای معاملهگران در شناسایی روند بازار ارزهای دیجیتال
بیشتر چالشهای معاملهگران در تشخیص روند بازار مربوط به ارزهای دیجیتال این است که چه زمانی ازدحامهای قیمتی را رها یا دنبال کنند. این موضوع، چالش آسانی نیست زیرا شیدایی جمعی یا رفتار گلهای سبب میشود که رویکرد تحلیل تکنیکال سنتی نتواند روندها را به خوبی تشخیص دهد. تحلیل احساسات در بازار ارزهای رمزنگاری شده بسیار مهم و ضروری است.
نتایج برخی پژوهشهای میدانی و همچنین اندیکاتورهایی که بر مبنای احساسات معاملهگران هستند، نشان داده است که بازارهای ارز دیجیتال در مقایسه با بازار فارکس و سایر بازارهای مالی، بیشتر مبتنی بر احساسات است. از همینرو معاملهگران در بازار ارزهای دیجیتال عمدتاً از اندیکاتورها یا ابزارهای مبتنی بر احساسات استفاده میکنند.
نمودارهای شکست قیمتی، پرکاربردترین نمودارها در حوزه شناسایی روندهای بازار در ارزهای دیجیتال هستند. برای شروع مطالعه در حوزه ارزهای دیجیتال ابتدا لازم است دانش خود را در زمینه ارزهای دیجیتال از لحاظ تعداد، ارزش بازاری و سایر جنبهها گسترش دهید.
تا اکتبر ۲۰۲۱ حدود ۱۲۸۷۰ ارز دیجیتال وجود داشته است. به ترتیب بیتکوین، اتریوم، بایننسکوین، کاردانو و تتر، ۵ ارزی هستند که بیشترین ارزش بازاری را به خود اختصاص دادهاند. داشتن اطلاعات در زمینه ارزهای دیجیتال، حجم معاملاتی روزانه و تغییرات قیمتی میتواند افقی روشن در اختیار معاملهگر در جهت شناسایی روند بازاری ارزهای دیجیتال قرار دهد. ابتدا معاملهگر باید ارز مورد نظر خود را از بین ۱۲۸۷۰ ارز دیجیتال موجود (تا اکتبر ۲۰۲۱) شناسایی و انتخاب کند.
ممکن است فردی به دنبال ارزانترین ارزهای دیجیتال باشد یا مایل باشد که ارزهای با قیمت کمتر از یک دلار را شناسایی کند. در وبسایتهایی مانند «کوین مارکت» این امکان برای مقایسه و مرتب کردن ارزها بر اساس قیمت، حجم و ارزش بازاری وجود دارد.
در زمینه شناسایی روندهای بازگشتی ارزهای دیجیتال، نمودارهای شکست خط بسیار قدرتمند هستند و به صورتی گسترده توسط معاملهگران ارزهای دیجیتال مورد استفاده قرار میگیرند. برای شناسایی روند ارز دیجیتال و ورود به معامله باید ابتدا استراتژی معاملاتی مشخص و دو مرحله زیر را طی کنید:
- مرحله اول: جهت اصلی را تشخیص دهید.
- مرحله دوم: در نمودارهای شکست خط، تنها پس از ظهور رنگ معکوس وارد بازار شوید و دوباره به مسیر اصلی بازگردید.
در نمودار زیر برخی از نقاط بازگشتی نشان داده شده است:
در این نمودار، زمانی یک کندل سفید تشکیل شود که قیمت آن از قیمت سه کندل قبلی بالاتر باشد، گویای احساسات صعودی در بازار است و معاملهگر میتواند در موقعیت خرید وارد شود. این استراتژی به معاملهگر میگوید که فقط زمانی به معامله وارد شود که توانایی بازیابی از حالت برگشتی را داشته باشد. این وضعیت در نمودار سه خط شکست بالا بیان شد.
برای اطمینان از دوام استراتژی نمودار سه خط شکست، باید نمودارهای سه خط شکست را در چارچوبهای زمانی مختلف بررسی کرد تا بتوان با اطمینان بیشتری اقدام به سفارشات خرید و فروش کرد. فراتر از انتخاب رمزارزها براساس الگوهای احساسات در بازار ارزهای دیجیتال لازم است که بر روی ارزهایدیجیتالی سرمایهگذاری کنید که پول هوشمند جذب کردهاند. با این کار میتوانید به خوبی روند بازار را تشخیص دهید.
با استفاده از تابلوی رمزگذاری رمزارزها، میتوان افراد رده بالا در یک ارز خاص را مشاهده کرد. بهعنوان مثال با مشاهده نمودار بیتکوین تا ژانویه 2021 مشاهده میشود که این ارز با حدود ۲۵۵ میلیارد دلار، پیشرو بازار ارز دیجیتال است. به صورت خلاصه سه فیلتر برای شناسایی روند و ورود به معامله در بازار ارزهای دیجیتال وجود دارد:
- لیدرهای جذب سرمایه در بازار ارزهای دیجیتال را از بین هزاران ارز مختلف پیدا کنید.
- مجموعه متنوعی از ارزهای دیجیتال را با قیمتهای پایین انتخاب کنید.
- با استفاده از الگوهای شکست سه خط در چارچوبهای زمانی مختلف، روندهای بازار و ارز مورد نظر را پیشبینی و منتظر فرصتهای خرید یا فروش باشید.
در مجموع، معاملات ارزهای دیجیتال بخشی از چشمانداز جدید تجارت دیجیتال در جهان کنونی است. بنابرین از دیدگاه بنیادی میتوان نتیجه گرفت که این ارزها، نوعی از رفتار جمعی را منعکس میکنند و در نتیجه با استفاده از متدولوژیهای احساسی امکان شناسایی روند آن و ورود به فرصتهای خرید و فروش وجود دارد.
وبسایتهای مختلفی وجود دارد که ابزاری مفید برای نمودارسازی مبتنی بر هوش مصنوعی فراهم کردهاند. معاملهگر ارز دیجیتال برای تشخیص بهتر و دقیقتر روند ارز مورد نظر یا به صورت کلی بازار ارزهای دیجیتال، میتواند از ابزارها و امکانات این وبسایتها به صورتی مفید بهره بگیرد. بسیاری از ابزارهای مورد نیاز برای تحلیل احساسات در این وبسایتها به صورت رایگان عرضه میشود که از میان آنها میتوان به «Enigmasignal» اشاره کرد.
معرفی فیلم آموزش اندیکاتورهای تحلیل روند برای تحلیل تکنیکال در بورس و بازارهای مالی
آنچه در این نوشتار بیان شد، کلیاتی در زمینه تشخیص روند در بازارهای مختلف مانند بورس، بازار فارکس و همچنین ارزهای دیجیتال بود. بررسی عمیقتر این موضوع برای تکمیل یادگیری موضوعات فوق نیازمند مروری جامع و همراه با شیوه محاسبات اندیکاتورهای معرفی شده است تا دیدی دقیق به خواننده بدهد. برای این منظور سایت اقدام به تهیه یک فیلم آموزشی ۷ ساعت و ۳۰ دقیقهای در زمینه آموزش مقدماتی الگوهای شمعی در بورس و بازارهای مالی کرده است.
در این فیلم در درس اول، ضمن مرور تعاریف و مفاهیم الگوهای شمعی کاربردهای آن را نیز مورد بررسی قرار داده است. همچنین در درس دوم، الگوهای مارابوزو، دوجی و فرفره بحث شده است که در شناسایی روند بازار بسیار مفید هستند.
درس سوم نیز الگوهای تکشمعی شامل الگوی چکش، مرد حلقآویز، ستاره ثاقب و همچنین خطوط کمربند را ارائه کرده است. درس چهارم مروری بر الگوهای دوشمعی، الگوهای پوشا، انبرک، هارامی، نفوذی، ابر مشکی و پاتک است. در درس پنجم نیز الگوهای بسیار مهم و کاربردی سهشمعی شامل الگوهای ستاره صبحگاهی، ستاره عصرگاهی، سه سرباز سفید، سه کلاغ سیاه، سه ستاره و بچه رها شده پرداخته شده است.
درس پایانی نیز در تکمیل درسهای پیشین، الگوهای چندشمعی شامل تجمع سایهها، پوشالی چندکندلی، انبرک چندشمعی و همچنین نعلبکی پرداخته شده است. در مجموع این فیلم برای کسانی مفید است که مایل به یک شروع یادگیری مقدماتی و علمی به بازار بورس با استفاده از الگوهای مختلف باشند.
- برای مشاهده فیلم آموزش اندیکاتورهای تحلیل روند برای تحلیل تکنیکال در بورس و بازارهای مالی + اینجا کلیک کنید.
جمعبندی
بخش کلیدی معاملهگری در بازارهای مالی، تجزیه و تحلیل بازار و تشخیص روند بازار در آینده است. برای تشخیص روند بازار هر فردی باید عدم تقارن اطلاعاتی خود در مورد پارامترهای تاثیرگذار بر روندهای بازار به حداقل برساند. در مجموع بازارها از انواع مختلفی از روندها تشکیل شدهاند و تشخیص صحیح این روندها، موفقیت یا شکست سرمایهگذاری بلندمدت، میانمدت یا کوتاهمدت فرد را تعیین میکند.
داشتن یک سیستم معاملهگری موفق، مستلزم شناخت این روندها بر اساس اندیکاتورهای مربوط به پلن معاملهگری مورد استفاده شما خواهد بود تا بتوانید ضمن تشخیص صحیح روندها از فرصتهای کسب سود در بازار نهایت بهره را ببرید. بررسی رویکردها و روشهای تشخیص روند بازار نشان میدهد که روشهای مختلفی برای تشخیص روند بازار وجود دارد. در مورد اینکه کدام روش یا روشها برای تشخیص روند استفاده شود، تا حدی زیادی بستگی به سیستم معاملهگری فرد دارد.
معاملهگر در طی زمان با آزمودن روشهای متفاوت میتواند یک الگو، کندل، اندیکاتور یا ترکیبی از این عوامل را انتخاب کند و برنامه معاملاتی ویژه خود را داشته باشد. همچنین بازار ارزهای دیجیتال، فارکس و بورس نیز اگرچه در اندیکاتورهای تحلیل تکنیکال مشابه هستند، اما از لحاظ بنیادی تفاوتهای آشکاری بین آنها وجود دارد.
ورود به بازار فارکس و رمزارزها مستلزم مطالعه بیشتری در بخش بنیادی در کنار تحلیل تکنیکال است تا با بیشتر کردن اطلاعات، با دقت بالاتری بتوان روندهای صعودی و نزولی و روند بازار را تشخیص داد و در جهت کسب سود اقدام کرد. همچنین با توجه به تفاوتهای موجود در بازارهای فارکس و ارز دیجیتال با بازار بورس به دلیل ماهیت خاص این بازارها، ابزارهای یکسانی را نمیتوان برای تحلیلهای مشابه در هر سه بازار به کار بست.
بهعنوان مثال در بازار فارکس در کنار تحلیل تکنیکال نباید از تحلیل بنیادی و نقش متغیرهای بنیادی از قبیل احساسات افراد، رویدادهای جهانی غافل شد. از جمله این موارد زیر اشاره کرد.
- انتخابات ریاست جمهوری در کشورهایی که ارز آنها در مقابل هم معامله میشود.
- تنشهای سیاسی و نظامی احتمالی
- موافقتانههای تجاری بین کشورها
- بیانیههای بانکهای مرکزی در مورد هدفگذاری نرخهای بهره و تورم
- گزارشات وضعیت اقتصادی کشورهایی که ارز آنها در مقابل هم معامله میشود.
این موارد از آنجایی اهمیت دارند که متغیرهای بنیادی گاهی ممکن است قدرت بیشتری از ابزارهای تحلیل تکنیکال داشته باشند و در نتیجه مسیر قیمتی و روند آن ارز را مشخص کنند. در مورد ارزهای دیجیتال نیز وضع پیچیدهتر از بازار فارکس است. بازاری که در آن نزدیک به ۱۳۰۰۰ ارز دیجیتال معامله میشود، در کشورهای مختلفی هنوز به رسمیت شناخته نشده و مقبولیت جهانی کاملی نیز هنوز کسب نکرده است، تشخیص روند آن گاهی بسیار سخت میشود.
معاملهگر برای تشخیص روند ارزهای دیجیتال باید پارامترهای بیشتری را مد نظر قرار دهد تا بتواند به صورتی دقیق روند ارز مورد نظر را تشخیص و اقدام به معامله کند. وبسایتهای زیادی وجود دارند که اطلاعاتی جامع در این زمینه در اختیار معاملهگران قرار میدهند و همچنین برخی ابزارهای مفید و کاربردی که مختص ارزهای دیجیتال هستند نیز شرح دادهاند.
در نهایت برای محک زدن خود، در سایتهایی که حساب «Demo» ارائه میدهند یک حساب معاملاتی باز کنید. هزاران معاملهگر در این وبسایتها دور هم گردهم آمدهاند و تجریبات خود را به اشتراک میگذراند. تا زمان پیدا کردن بهترین استراتژی که نتایج مطلوبی از آن کسب کردهاید، میتوانید از این حساب Demo استفاده و تحلیلهای خود را مورد آزمون قرار دهید.
در این وبسایتها میتوانید انواع مختلف اندیکاتورها، خطوط روند و همچنین کندلهای تغییر روند را مشاهده و از ابزارهای آن استفاده کنید و با استفاده از یک حساب مجازی روند سود و زیان در استراتژیهای مختلف خود را بسنجید و استراتژی بهینه خود را بیابید. این کار شما را از گزند ضررهای بزرگ، تا زمان تسلط بر اصول تکنیکال و بنیادی بازار حفظ میکند. پس از تسلط نسبی بر تحلیل تکنیکال و بنیادی، میتوانید با حساب واقعی وارد معامله در بازار بورس، فارکس یا ارزهای دیجیتال شوید.
[ad_2]
لینک منبع